

گفتگوی کاوه رشیدزاده با مهندس مریم رضاییپور
1403/09/26
در جلسه «معرفی باغهای تاریخی بیرجند» مهندس مریم رضاییپور با پرسشگری دکتر کاوه رشیدزاده، به بررسی جامع باغهای تاریخی بیرجند و اطراف آن پرداخت. باغهای بیرجند بیشتر در قالب کلاتهها و روستاهای کوچک شکل گرفته و ارتباط نزدیکی با قناتهای محلی دارند. این باغها عمدتاً متعلق به خاندان علم بودند که نقش مهمی در مدیریت آب و سرزمین داشتند.
باغها در بسترهای کوهپایهای و کوهستانی واقع شدهاند و دارای الگوهای فضایی خاصی هستند؛ خیابان اصلی باغ اهمیت بیشتری دارد و معمولاً شامل استخرها و حوضهایی با جزایر تفریحی است. گونههای گیاهی متنوعی مانند کاج، سرو، زردآلو و زعفران در این باغها کاشته میشدند که به پایداری زیستمحیطی منطقه کمک میکردند.
با وجود این، باغهای بیرجند با بحرانهایی مانند خشکسالی، کاهش منابع آب، تخریب بناها و تغییر کاربری مواجه شدهاند. همچنین، تخلیه جمعیتی و تغییر مالکیت، ارتباط تاریخی مردم با باغها را کاهش داده است. از نکات مثبت، وجود تعداد زیادی باغ با پتانسیل احیا و قناتهای قابل مرمت است که فرصت حفظ و نگهداری این میراث ارزشمند را فراهم میکند.
مبینا گروسی: خدمت اساتید محترم، دانشجویان گرامی، و همۀ دوستانی که در این جلسه حضور پیدا کردند سلام عرض میکنم. امروز هفتمین جلسه از سلسله نشستهای باغخوانی با عنوان «معرفی باغهای تاریخی بیرجند» است. این سلسله نشستها با همکاری انجمن علمی معماری منظر دانشگاه شهید بهشتی و شرکت متن آویس برگزار میشود. از خانم مهندس رضائیپور و جناب آقای دکتر رشیدزاده بابت حضورشان در این گفتوگو تشکر میکنم و از ایشان خواهش میکنم که جلسه را شروع کنند.
کاوه رشیدزاده: من هم خدمت همۀ حضار گرامی سلام عرض میکنم. ... خانم مهندس، خیلی خوشحالیم که در خدمت شما هستیم. سابقه و کارهایی که شما درخصوص باغهای ایرانی، بهخصوص شهر بیرجند، انجام دادید بسیار درخشان است. میدانم چند سالی است که درحال تحقیق دربارۀ این شهر و باغهای آن هستید. بسیار خوشحالیم که امروز ارائۀ شما را بشنویم. من هم، در حدی که بتوانم، سعی میکنم جلسه را با پرسشهای [خودم] و حضار محترم پیش ببرم. خیلی ممنونم.
مریم رضائیپور: عرض سلام و ادب مجدد دارم. فرارسیدن هفتۀ پژوهش را خدمت همۀ اساتید، دانشجویان محترم، و بزرگوارانی که در این جلسه حضور دارند تبریک عرض میکنم. امیدوارم مطالبی که ارائه میدهم، تاحدّممکن، برایتان کارآمد و جالب باشد.
بحث امروز من راجعبه معرفی باغهای بیرجند است و مشخصاً دربارۀ بسترها و الگوهای آنها صحبت خواهم کرد. قبل از هرچیز، میخواهم مقداری راجعبه محدودۀ مورد مطالعه و تاریخ و جغرافیای تاریخی بیرجند صحبت کنم. در واقع، چیزی که من امروز دارم راجعبه آن صحبت میکنم شهر بیرجند نیست، بلکه ناحیهای است که در حوزۀ نفوذ بیرجند قرار دارد.
اکثر باغهای بیرجند در همین ناحیه قرار داشته است و ما، به آن شکل، باغ شهری در بیرجند نداشتیم. این فضاهایی که بهعنوان باغهای تاریخی وجود دارد همه در روستاها و کلاتههای پیرامون شکل گرفتهاند. برخی از آنها در مزرعهها شکل گرفتند و باعث به وجود آمدن این کلاتهها شدند.
میدانیم در گذشتههای دور، دستکم از زمان اشکانیان و ساسانیان، بیرجند ناحیهای مسکونی بوده است.
من دارم راجعبه «قهستان»، جایی که الآن بیرجند جزئی از آن است، صحبت میکنم. در آن زمان، بیرجند فاقد اهمیت بوده یا اصلاً وجود نداشته است. در قرون اولیه، گروهی از اعراب به نام «خاندان خزیمه»، از نوادگان خازمبنخزیمه، وارد ناحیۀ قهستان میشوند. اینها عرب بودند و به دستور منصور خلیفۀ عباسی، آمده بودند یکسری از شورشهای زرتشتیان در اینجا را سرکوب کنند.
ما در خلال قرون پنجم تا هفتم حضور اسماعیلیان را داریم. قهستان به معنای کوهستان است، یعنی ناحیهای کوهستانی است و کوههای مرتفعی دارد؛ بنابراین، جای مناسبی برای حضور اسماعیلیان بوده که همواره میخواستند در مخفیگاههایی به سر ببرند و فعالیتهای سیاسی خود را داشته باشند. اولین جایی که ورود نام بیرجند به کتب تاریخی را داریم قرن هفتم است که یاقوت حموی دارد راجعبه آن صحبت میکند. بعد از آن، حافظ ابرو را داریم که راجعبه بیرجند صحبت میکند و از اهمیت آن میگوید؛ اما، تا دورۀ صفویه بیرجند همچنان بهصورت قصبه است. اگر بخواهیم به کتاب تاریخ کاشان استناد کنیم، قصبه روستای بسیار آبادی است که میتواند همۀ مایحتاج خودش را تأمین کند و پتانسیل این را دارد که به شهر تبدیل شود.
اگر داریم دربارۀ باغهای تاریخی بیرجند صحبت میکنیم، [باید] مقداری راجعبه «خاندان علم»، بهعنوان حاکمان بیرجند، صحبت کنیم. پیدایش بیشتر این باغهای تاریخی مرهون حضور این افراد است که باعث شدند اینجا باغهای تاریخی به وجود بیاید؛ چون آنها ساکن باغ تاریخی بودند و محل سکونت و کارشان همین باغهای تاریخی حوزۀ نفوذ بیرجند بوده است.
امیراسماعیلخان خزیمه در زمان نادرشاه بود. سپس، امیرعلمخان یکم است که در زمان شاهرخشاه افشار کور میشود و بعد به قتل میرسد. حکومت به امیرعلیخان میرسد که با حکومت آغامحمدخان قاجار مقارن است. امیرعلمخان دوم مقارن فتحعلیشاه است و بعد، امیراسدالهخان را داریم که مقارن محمدشاه قاجار است. یکسری از باغهای بیرجند، که تعدادشان خیلی کم است، در این زمان به وجود آمدند؛ مثلاً باغ «مود». در زمان حکومت امیراسدالهخان، همان حسامالدولۀ اول، اتفاقی میافتد: آصفخان به قائنات حمله میکند و امیراسدالهخان، با اینکه مرد بسیار مدبری بوده و میتوانسته حوزۀ تحت نفوذش را بسیار خوب اداره کند، نمیتواند کاری کند. اینها حاکمان قائنات و سیستان، همان منطقۀ قهستان و سیستان، بودند. امیراسدالهخان از آصفخان شکست میخورد و بعد فرزندش، امیرعلمخان سوم یا حشمتالملک اعلم، را زندانی میکنند؛ اما او از زندان فرار میکند و به پدرش در هرات میپیوندد.
حشمتالملک اول شخص بسیار مهمی بود و حکومتش با حکومت ناصرالدینشاه مقارن بوده است. او حاکم قائنات و سیستان بود که بیرجند هم جزوی از آن است. میتوان گفت در آن زمان بیرجند، بهعنوان یک شهر، اهمیت خودش را داشته است؛ اما اینها همچنان خارج از شهر و در باغهای تاریخی ساکن بودند.
در واقع، باغهای تاریخی مرکز صدور فرمانهایی بوده که برای ادارۀ این ناحیه به کار میرفت. حشمتالملک سه پسر داشت: پسر بزرگ، امیرعلیاکبرخان (حسامالدوله)؛ پسر دوم، امیراسماعیلخان (شوکتالملک یکم)؛ پسر سوم، امیرمحمدابراهیمخان (شوکتالملک دوم).
حکومت سیستان به پسر اول و حکومت قائنات به پسر دوم میرسد. چون پسر دوم فرزندی نداشته و ارتباطش با پسر سوم بسیار خوب بوده، بعد از او حکومت قائنات به پسر سوم میرسد. علیاکبرخان حسامالدوله در زادگاه خودش، بیرجند، میماند. حکومت را به فرزندانش تفویض و در آنجا زندگی میکند. بین این دو برادر [دوم و سوم] اتحاد بوده و با آن یکی سر حکومت قائنات اختلافهایی داشتند. در دورهای هم حکومت به فرزندان محمدابراهیمخان، پدر اسداله علم، میرسد که در دورهای نخستوزیر و وزیر دربار رژیم پهلوی بود.
میخواهم مقداری دربارۀ ناحیهای که قرار است امروز راجعبه آن صحبت کنیم، توضیحاتی ارائه بدهم. [اشاره به تصویر] ببینید اینجا شهر بیرجند است.
از سمت غرب (امیرآباد) این باغهای بیرجند وجود دارند تا به مود میرسد؛ یعنی، از شمارۀ 1 تا شمارۀ 13 نقشه. ما اینجا دو کوهستان داریم که بسیار اهمیت دارند؛ زیرا، قناتهایی که از این کوهستان، بهویژه باغران که کوهستان جنوبی است، سرچشمه میگیرند در شکلگیری باغها و تداوم زندگی و جریان زندگی روستایی در اینجاها بسیار بسیار اهمیت داشتند. بااینکه از دبی آب این قناتها بسیار کم شده، اما میبینیم که همچنان باقی ماندهاند. ما دو باغ کلاتۀ امیر و کلاتۀ عابدین [شمارۀ 2 و 3 تصویر] را داریم که در بیرجند قرار گرفته و جزو باغهای اصلیاند و محل حکومت خاندان علم بودند. در گذشته، که بیرجند توسعهای نداشته، اینها خارج از شهر واقع شده بودند و از نظام باقی این باغها و سکونتگاههای پیرامونشان تبعیت میکردند. [اشاره به تصویر] جادهای هم هست که بهصورت کمربندی از این میگذرد، به «خوسف» در غرب و بهسمت زاهدان میرود و از بیرجند عبور میکند. این جاده باعث شده تعدادی از باغهای شمالی و جنوبی این بخش از هم جدا شوند، مثلاً باغ «شوکتآباد» از باغهای جنوبی جدا میشود. یا باغ «سیدآباد» در «بهلگرد» که الآن پادگان نظامی است و سمت شمال جاده افتاده است. قناتهایی که از سمت کوهستان باغران میآمدند هم میزان آب و هم کیفیت آب بیشتری داشتند.
قناتهایی که از کوهستان مؤمنآباد میآمدند میشود گفت دبی آبی کمتری داشتند، آبشان کیفیت کمتر داشته بوده و شور بوده است؛ بنابراین، در همان زمانی هم که در بیرجند، در گذشتههای دور، مدارک تاریخی به این اشاره میکنند که مردم میآمدند و سعی میکردند از قناتهای جنوبی، جایی که مزارع اکبریه و رحیمآباد قرار داشته، حتی قبل از اینکه این باغها شکل بگیرد استفاده میکردند و برای خودشان آب تأمین میکردند.
اینجا سعی میکنم باغهای بیرجند را دانهدانه برایتان معرفی و راجعبه آن صحبت کنم. بهخاطر اینکه ما میخواهیم امروز دربارۀ بستر باغها هم صحبت کنیم، خیلی مهم است که من بخواهم توضیحاتی دربارۀ بستر این باغها خدمتتان ارائه کنم. اکثر عکسهای هوایی که از ناحیۀ بیرجند، نه خود شهر بیرجند، وجود دارد، مربوط به 48 است. قدیمیترین عکسهای هوایی که ما داریم و میتوانیم بهعنوان مدرک از آن استفاده کنیم، مربوط به عکسهای هوایی سال 48 است. از خود شهر بیرجند عکس هوایی سال 35 را هم داریم.
[اشاره به تصویر] مثلاً اینجا ما باغ مود را داریم که میبینیم قناتی دارد از جنوب و کوهستان باغران میآید، بخشی از آن مظهرخانه و جوی روبازی است؛ بقایای یخچالی تاریخی را داریم؛ استخر ذخیرۀ آب که قبلاً خارج از باغ بوده و الآن به داخل آن منتقل شده است؛ خود باغ مود را داریم که بهشکل باغ مربعمستطیل رسمی است؛ بعد از آن، سکونتگاه را داریم که تقریباً وسعت قابل توجهی دارد و از باغ دور است؛ و کشتزارهای اطراف. البته در سفری که اخیراً به بیرجند داشتم متوجه شدم که اینجا، علاوهبر کشتزار، سایر باغها هم وجود داشتند؛ اما، بهدلیل کمآبی از بین رفتند. سایر باغها ــ باغهای ...
[اشاره به تصویر] اینجا باغ مود را داریم. این سکونتگاه تاریخی را داریم که خوشبختانه باقی مانده است. میبینیم در اینجا، مسجد تاریخی بسیار قدیمی و قلعهای تاریخی در این سکونتگاه وجود داشته است. علاوهبر قنات، ما مسیلها را داریم که نقش مهمی داشتند. به این مسیلها در اصطلاح محلی «تنگل» گفته میشود. این تنگلها نقش مهمی در کشت دیم در اینجا داشتند. در این تصویر، ببینید که این جوی روباز چگونه از قنات بهسمت باغ میآید و سرازیر میشود. اینجا دیوار باغ را داریم و این برجها را و استخری که به داخل باغ منتقل شده است.
مود از سال 81 شهر شده اما خوشبختانه قسمتهای روستایی و بافت قدیمیاش همچنان باقی مانده است. اتفاقی که افتاده این است که بهسمت باغ مود پیشروی کرده و بستر آن را تغییر داده است.
[اشاره به تصویر] در تصویر دید پرنده از باغ مود هم میبینیم چگونه از زمانی که شهر شده توسعه پیدا کرده و پیشروی کرده و بستر باغ را تغییر داده است. اما این باغ یک باغقلعه است، باغقلعهای که در دیوارهای آن 20 برج دارد. میتوان گفت در اکثر باغهای بیرجند ساختی نظیر آنچه ما امروز بهعنوان بنای کوشک میانی داریم، رواج نداشته است. در واقع، بیشتر باغهای بیرجند، کوشک میانی نداشتند.
کوشک میانی این باغ هم کوشک اوایل پهلوی است؛ اما آنچه ما داریم، بقایایی از آثار عمارت زندیه در شمال شرقی باغ است و یک حیاط و تعدادی بنا دارد که از آن بر جا مانده است. این بقایا را میتوانیم در این تصویر هم ببینیم. این بقایا همان بقایای بنای دورۀ زندیه در شمال شرقی باغ است که تزئیناتش هم باقی مانده است؛ در واقع، با توجه به تزئینات میتوانیم استناد کنیم که این بنا مربوط به این دوره است. ما میدانیم این باغ از زمان محمدشاه وجود داشته است.
امیراسدالهخان، جد پدری امیرامیراسداله علم، باغ را ساخته است. بنابراین، این باغ از قدیمیترین باغهایی است که در این ناحیه وجود دارد. خیلی از بناهای آن، بهویژه بناهای خدماتیاش، امروز از بین رفته است که بیشتر هم در جبهۀ شمال باغ گسترده شده بوده است.
[اشاره به تصویر] در واقع، این استخر و کوشک مرکزی را از دورۀ پهلوی داریم. باوجوداین، میخواهم بگویم وزن خیابان اصلی در این باغ بسیار بسیار مهمتر از خیابانی است که آن را قطع میکند؛ یعنی خیابان عرضی. خیابان طولی باغ که از سردر باغ بهسمت جنوب میآید وزن بیشتری دارد و این را در تمام باغهای بیرجند داریم. در این باغ این را خیلی نمیبینیم چون بخش زیادی از پوشش گیاهیاش از بین رفته و باغ رهاشدهای است؛ اما، در خیلی از باغها میبینیم که وزن خیابان اصلی بسیار مهم است. در بسیاری از باغها، اصلاً خیابان عرضی نداریم؛ اما، خیابانهایی که موازی با خیابان اصلی، همان آکس باغ، است داریم و میتوانیم بگوییم که آنها در درجات بعدی سلسلهمراتب فضایی قرار میگیرند.
این هم تصویر ارتوفوتوی باغ است.
[اشاره به تصویر] شمال شرقی، بناهایی که باقی مانده و این هم بخشی است که گمانهزنیهایی شده و مشخص است که مسیر ورود آب به بنا این بوده است. یکسری فضاهای خدماتی داریم که از بین رفته است. ساخت این مقارن با دیوارهای باغ است.
[اشاره به تصویر] این هم نمایی از خیابان اصلی باغ مود است؛ گونۀ غالبش در خیابان اصلی درختان کاج بوده است که خیلی از آنها امروز دارند خشک میشوند. دید هم بهسمت جنوب است؛ یعنی، ما در پسزمینه کوهستان باغران را داریم.
باغ دیگری که از نظر بستر فضایی به باغ مود خیلی شبیه است باغ «بهلگرد» است.
به نظر من، باغ بهلگرد هم از زیباترین باغهایی است که در این ناحیه شکل گرفته است. [اشاره به تصویر] اینجا هم تنگلی داریم که در واقع مسیل است و اجازۀ کشت دیم را میدهد. بافت روستا را در جنوبیترین بخش داریم. بعد از آن، سایر باغها را داریم؛ مثلاً، باغهای میوه که متعلق به اشخاص مختلف بودند. بعد از آن، کشتزارها را داریم و بعدش باغ بهلگرد را داریم.
[اشاره به تصویر] این جایی که دارید میبینید چند رشته قنات هم به سمت باغها میآیند. باغ بهلگرد متعلق به شوکتالملک اول، امیراسماعیلخان (برادر دوم)، بوده است. باغی هم به نام «مادر علم» داریم که اینجا ساخته شده و باغ «دکتر احمدی» که پزشک معتمدشان بوده است. باغ دیگری به نام «سیدآباد» هم هست که متعلق به همین خاندان است. در اول عرایضم اشاره کردم که اینجا امروز پادگان نظامی است. جادۀ بیرجند ـ زاهدان این باغ را از باغهای جنوبی جدا کرده است.
[اشاره به تصویر] اینجا بافت روستا در بالادست است و باغها را در پاییندست داریم. معمولاً این اتفاق نمیافتد، چرا اینجا این اتفاق افتاده است؟ در اکثر مواقع، باغها را در بالادست داریم اما چرا اینجا باغهای حاکم در پاییندستاند؟ بهدلیل اینکه در اینجا رشتهقنات مجزا برای این باغها وجود داشته که مستقیم به باغ میرفته و آب آن را تأمین میکرده است. ما یکسری مسیرهای ارگانیک هم داریم که ببینید چگونه ازسوی باغ بهلگرد به سایر باغها و بافت روستا میرفته است.
[اشاره به تصویر] ما قلعۀ تاریخی و مسجد تاریخی را اینجا داریم. در این روستا و روستای مود، که مشخصاً قبل از شکلگیری باغها به وجود آمدهاند، ما روستای کاملی داریم که بعدها باغها به آن اضافه میشوند. اما جلوتر، باغهای دیگری را معرفی میکنم که حال و هوای دیگری داشتند و سکونتگاه پیرامونشان کلاته بوده است، نه روستا. اینجا میبینیم که بافت روستای ما با باغهای حاکمان ما فاصله دارد، البته با یکسری مسیرهای ارگانیکی با هم ارتباط داشتند.
[اشاره به تصویر] باز هم اینجا الگویی خطی را میبینیم: از قناتها و مسیلها، بافت روستا، باغهای میوه، کشتزارها، باغهای خانوادۀ علم.
[اشاره به تصویر] خود الگوی باغ هم خیلی جالب است. در زمانهای مختلف هم شکل گرفته است. بنای بیرونی آن بنای قدیمیتری است، مطبخ آن در سمت غربی این بنای بیرونی قرار داشته است، استخری طولی داریم که آب قنات هم به این استخر میریزد و بیشتر حالت استخر ذخیرۀ آب را دارد، خیابان اصلی را داریم که وزن فضایی بیشتری دارد. باوجوداین، باید به این نکته توجه کنیم که سردر اصلی را در آکس باغ نداریم. در همۀ باغهای بیرجند، ورودی اصلی جایی است که نزدیکترین فضا به این حیاط اندرونی باغ است. [اشاره به تصویر] در واقع، این الگو است: حیاط اندرونی، بنای بیرونی، بنای دیگری که میشود گفت بخش خصوصیتر بوده است، و ورودیهای متعدد. ما ورودیهای متعدد را در تمام باغهای بیرجند داریم که معمولاً ورودیای که در آکس باغ بوده بیشتر جنبۀ خدماتی داشته است. بهدلیل اینکه اینجا محل زندگیشان بوده و بیشتر سعی داشتند زودتر به آن بناها و محل سکونت خصوصیشان یا همان حیاط اندرونی دست پیدا کنند.
[اشاره به تصویر] البته این ورودی که میبینید، ورودی متأخر است. ما در اینجا، در منتهیالیه جنوب شرقی باغ، فضایی داریم که اندرونی قدیم است و ورودی اصلی از آنجا بوده است. بعدها، ورودی غربی ساخته میشود. چون این بهصورت رهاشده و مخروبه در میآید. [اشاره به تصویر] باز ما استخر اصلی را داریم که اینجا، در حیاط اندرونی، است.
روی استخر اصلی ما جزیرهای بهشکل هشتگوش هست که با دو پلمانند به حیاط اندرونی متصل میشود. این جزیره بیشتر کارکرد تفرجی داشته است. میشود گفت افراد اینجا مینشستند و در عصرها اوقات فراغتشان را میگذراندند و خیلی هم لذتبخش بوده است. گونۀ غالب این باغ هم درختان کاج است؛ اما، درختان مثمر بسیار زیادی هم داشتیم که امروزه اثر چندانی از آن نمانده است.
[اشاره به تصویر] اندرونی قدیم هم که راجعبه آن صحبت کردم این بخش است. میبینید که خرابهها و بقایای آن دیده میشود. عمارت جدیدتر، که عمارت قاجاری دو طبقهای است، بسیار شکیل و زیبا است و میشود گفت در دورۀ زمانی بعدی ساخته شده است؛ یعنی، نسبت به بنای بیرونی متأخر است.
[اشاره به تصویر] اینجا باغ اصلی است و شما نمایی از استخر ذخیرۀ آب را میبینید و بنای بیرونی. فضاهای خدماتی مثل مطبخ و حمام را میبینیم که در اکثر باغها وجود داشته و اتفاقاً، در بسیاری از موارد، ساکنان روستاهای اطراف از همین حمام باغ استفاده میکردند. بهلگرد هم از همین موارد است. بعضی از حمامها، برای استفادۀ سکنۀ روستا، دری رو به بیرون داشتند.
نمای دیگری از حیاط اندرونی را میبینیم. این باغ فوقالعاده است! درختان کاج و درختان مثمر را با هم دارد. [اشاره به تصویر] اما امروز بهوفور میبینیم که دارد ساختوسازهای جدید در روستای بهلگرد اتفاق میافتد. تعدادی از مردم در آن زونی که باغها وجود داشتند باغی داشتند و آمدند بناهایی را که با بافت قدیمی روستا ناهمخوان است به آن اضافه کردند. هرجا منابع آبی بیشتر است و بهلحاظ سکونت شرایط مطلوبتری وجود دارد، و درختان بیشتر و پوشش گیاهی بیشتری وجود دارد بسیاری از بناهای قدیمی یا دارند تخریب و جایگزین میشوند یا بناها و ویلاهای تازهساخت دارد به آن اضافه میشود. [اشاره به تصویر] از طبقۀ دوم بنای متأخرتر حیاط اندرونی را میبینیم که به جزیره و استخر موجود ویو دارد.
میخواهم راجعبه گونۀ دیگری از سکونتگاه صحبت کنم. یکی از آنها باغ «شوکتآباد» است. این باغها هم محل سکونت خاندان علم بودند؛ اما تفاوتی داشتند.
تفاوتشان چیست؟ مظهرخانهای در اینجا وجود داشته است. کجا؟ در یک مزرعه. مزرعه جایی است که سکونت محدودی، در حد یکی دو خانوار، در آن وجود دارد. طبق تاریخ کاشان، بهلحاظ مالیاتی وابسته به یکی از قریههای اطراف بوده است. میشود گفت بعد از اینکه این باغها در کلاتهها ــ سکونتگاههایی که نامشان اصلاً روستا نیست ــ شکل میگیرند این سکونتگاهها توسعه پیدا میکنند. اینها به باغ تاریخی بسیار وابسته بودند. در واقع، اکثر سکنۀ این سکونتگاهها کارکنان باغ تاریخی بودند. میشود گفت معتمدان، باغبانان، یا سالاران سرکشاورز بودند یا کسانی بودند که بهنوعی به این باغ تاریخی خدماترسانی میکردند.
[اشاره به تصویر] اینجا هم دید بهسمت کوهستان شمالی، مؤمنآباد، است. اینجا شمال آن جاده و به کوهستان مؤمنآباد نزدیکتر است. باوجوداین، قناتش دارد از جنوب شرقی و کوهستان باغران میآید. ما میبینیم مظهرخانه و آسیابی اینجا داریم و بعد، بخش روباز قنات هست که اول به اندرونی و حیاط اندرونی میرود و میآید در باغ جاری میشود. پس از آن، برای خود روستا هم قناتهای مجزایی وجود داشته است. خیلی جالب است! ما قناتهای پرشمار و با شاخهها و انشعابات فراوانی در بیرجند داشتیم.
[اشاره به تصویر] این سکونتها، خلاف دو سکونتگاه قبلی، از نظر فضایی به باغ تاریخی بسیار نزدیکاند؛ اما سایر باغها را نداریم. اینها اینجا کشاورزی میکردند اما باغهای دیگری نداشتند؛ زیرا، این سکونتگاهها هیچگاه در شکل و هیئت روستای رسمی و قریه درنیامده است و همچنان کلاته باقی مانده است. احداث مسجد تاریخی این روستاها همزمان با ساخت باغ است. همین دلیلی بر این است که ما ببینیم اینها بعد از شکلگیری باغ تاریخی یا بهموازات آن توسعه پیدا کردند. ما اینجا بقایای یخچال را هم داریم و جادهای که بهسمت بیرجند میرفته است. [اشاره به تصویر] جادۀ فعلی از اینجا عبور میکند.
میخواهم کمی راجعبه الگوی باغ صحبت کنم. [اشاره به تصویر] باز اینجا هم خیابان اصلی وزن بسیار بیشتری دارد. چهار ردیف درخت کاج در اینجا داریم. همانطور که میبینید، کرتها (خیابانهای عرضی باغ) بیشتر فضایی برای حضور باغبان باغ بود تا بتواند به درختان رسیدگی کند، درراستای همدیگر هم قرار نداشتند. اما اینجا دو خیابان پراهمیت دیگر هم داریم. خلاف باغ بهلگرد، اینجا استخر بیضیشکلی در مقابل فضای بسیار شکیل حوضخانه ساخته شده است.
جزیرهای که روی آن ساخته شده هم دارد همان حالت بیضی را در خودش تکرار میکند. ورودی اصلی باغ از بخش شرقی باغ بوده و خیلی جالب است که به فضای سکونتگاهی و مسکونی خیلی نزدیک بوده است. ورودی دیگری در حیاط اندرونی داشته است. این باغ راهرویی بین فضای عمارت بیرونی و فضای حیاط اندرونی و بخشهای اندرونی داشته است. این باغ هم محل سکونت است. متعلق به شوکتالملکاول یا همان امیراسماعیلخان بوده است. ورودیهای متعددی دارد، اما ورودی اصلی این بخش [اشاره به تصویر] است. فضایی به نام اسطبل را هم اینجا در بخش شرقی میبینید. این ورودی که در آکس باغ است، بهسمت روستا میرفته است. ما اینجا میدانچهای طراحیشده و خیابانی را داریم که تا کشتزارها ادامه پیدا میکرده است.
احتمالاً این فضا فضایی برای دادوستد یا مراسمی بوده که میتوانسته در این کلاته برگزار بشود. فضای خیلی جالبی است. ما در پایین حیاط اندرونی، استخر مقابل حوضخانه و خود حوضخانه را داریم که بنای بسیار مجلل و جالبی است. قبلاً راهرویی هم وجود داشته که مسقف نبوده است. قبل از دورۀ پهلوی، راهروی بین فضای بیرونی و اندرونی مسقف نبوده و اینها را به هم پیوند میداده است. در دورۀ پهلوی، سقفی را روی این ایجاد کردند و الآن، تغییراتی در این فضا داده شده است.
چون میخواهم کمی دربارۀ اصلیترین باغهای بیرجند، اکبریه و رحیمآباد، صحبت کنم در ابتدا میخواهم از چگونگی پیشروی شهر بهسمت این باغها صحبت کنم. این عکس هوایی سال 35 است که اینجا میبینید.
[اشاره به تصویر] بافت تاریخی بیرجند است که کاملاً دستنخورده است. مسیلی اینجا میآمده که در دوطرف آن بازار تاریخی بیرجند شکل میگیرد. ما میبینیم که حلقهای از باغها کمربند جنوبی بیرجند را احاطه کردهاند و شهر دیگر پیشروی نداشته است. بعد از آن هم تعدادی کشتزار داریم. در واقع، شهر تا سال 35 بهسمت جنوب نرفته است. این باغهای اکبریه و رحیمآباد تقریباً در فاصلۀ 4، 5 کیلومتری جنوب بیرجند قرار دارند.
البته الآن، با پیشروی و توسعۀ شهر، در خود شهر قرار گرفتند. در سال 57، کمکم خانهها و خیابانهای جدید، که بهسمت این باغها کشیده شده، دارد بهسمت این دو باغ تاریخی و کلاتههای آن پیشروی میکند. [اشاره به تصویر] شهر دارد آرامآرام بهسمت اینها میآید.
بلوکهای شهری دارد کمکم از اینجا شکل میگیرد و خیابانکشیهایی میبینیم که با خیابانکشیهای ارگانیک دورۀ قاجار متفاوت است.
در عکس سال 79 میبینیم که شهر بیرجند چگونه پیشروی کرده و باغها را درنوردیده؛ ولی بهسمت جنوب و کوهستان باغران آمده است. باوجوداین، خوشبختانه کلاتههای این دو باغ همچنان باقی ماندند؛ یعنی بافتی روستایی همچنان پیرامون این دو باغ تاریخی ماندهاند. البته ساکنانش، در وضعیت فعلی، خیلی هم مشکل دارند. این باغها همان فضاهاییاند که بهدلیل ایجاد باغ شکل گرفتند و جزو فضاهای کوچکتر از روستاییاند که به این دو باغ تاریخی خدماترسانی میکردند.
[اشاره به تصویر] من اینجا میخواهم بیشتر دربارۀ اکبریه صحبت کنم. میدانیم که این باغ جزو باغهایی بوده که در سال 2011 ثبت جهانی شده است. کل این سکونتگاه الگویی خطی دارد و این باغ هم جزوی از آن است. ما قناتی را داریم که بهسمت باغ میآید. البته اول، بخشهایی از کلاتۀ «سرکار» یا اکبریه را داریم که به آن کلاتۀ «امیر» هم میگفتند. بعد، وارد بخش اندورنی باغ میشود و بعد به سایر بخشهای باغ آبرسانی میکرده است.
[اشاره به تصویر] خیابان اصلی را با دو ردیف بسیار متراکم از درخت کاج میبینید. روی عکس هوایی سال 48 کاملاً مشخص است. باز ما اینجا کشتزارها را داریم و سایر باغها را نداریم؛ بهدلیل اینکه اینجا کلاته بوده است. در این نقشه سعی کردیم شکل اصیل را از روی تلفیق نقشۀ 48 با برداشتهایی که در سال 98 انجام دادیم تهیه کنیم. ببینید این مسیرهای ارگانیک چگونه بهسمت مزارع و کشتزارها میرفته و ازجانب غربی بهسمت باغ رحیمآباد راهی کشیده شده بوده است.
ما وضعیت فعلی باغ اکبریه را داریم که خوشبختانه توانستند این را ثبت جهانی کنند. باوجود مشکلاتی که در خط آسمان هم وجود داشت ــ ازجمله بیمارستان رازی که توانستند خیلی هنرمندانه این را از انظار بازرسان ایکوموس پنهان کنند ــ این باغ جزو باغهایی بود که ثبت جهانی شد. خوشبختانه بخشهای قابل توجهی از پوشش گیاهی ــ حداقل پوشش گیاهی غالبش ــ همچنان باقی مانده است. اینجا فضاهای مختلفی داریم: مثلاً مسجد تاریخی اکبریه همزمان با ساخت باغ و در منتهیالیه جنوب شرقی آن شکل گرفته و ساخته شده است؛ فضای استطبل، روستا، خانۀ مادر علم، در جنب همین باغ، را هم اینجا داریم.
[اشاره به تصویر] این هم دید پرنده از جنوب به شمال است.
[اشاره به تصویر] فضایی که اینجا میبینید، باز ارتوفتویی از بخشی از باغ اکبریه است.
اینجا حوضخانه بوده که در اکثر بناهای بیرونی باغ، حوضخانۀ مرکزی وجود داشته است. مقابل آن حوض بسیار شکیلی را میبینید که اینجا «میانجای باغ» است. فضایی که میشود گفت فضای اصلی باغ است. بهسمت خیابان اصلی باغ، آکس باغ، دارد پیش میرود. فضای اندرونی و حیاط اندرونی را داریم. ببینید باز اینجا استخری داشته و روی آن جزیرهای بوده که بهشکل مربع مستطیل طراحی شده است و با خود حیاط اندرونی در ارتباط بوده و فضایی تفرجگاهی است.
[اشاره به تصویر] اینجا هم نقشۀ وضعیت فعلی را میبینید. اینجا بخش استطبل است. این مسجد اکبریه است که ما آن را نقشهبرداری نکردیم. حوضخانه و آکس باغ را با درختان کاج بسیار متراکم که خوشبختانه باقی مانده است میبینیم. استخر دیگری در وسط خیابان وجود دارد که باز بر وزن فضایی این خیابان اصلی اضافه میکند. ورودی اصلی باغ از غرب باغ است که وارد فضایی میشود که به بناها نزدیک باشد. چون اینجا فضاهای مسکونی بوده تقریباً سعی میکردند هر آنچه برای زندگی مورد نیاز بوده در این باغهای تاریخی فراهم باشد. حتی گلخانهای را در انتهای باغ داشتیم که الآن از بین رفته است. این باغ اول متعلق به حشمتالملک اول و بعد از او شوکتالملک دوم، پدر امیر اسداله علم، بوده است. این گلخانه فضایی داشته که امیر روزها مردم و کسانی را که به او مراجعه میکردند ملاقات میکرده است.
[اشاره به تصویر] فضای «باغ رحیمآباد» را داریم که روی عکس هوایی سال 48 است. میبینید که خیلی خیلی به اکبریه شبیه است. خلاف آنکه کلاته در جنوب و شرق اکبریه قرار داشت، کلاتۀ عابدین را در شمال باغ رحیمآباد داریم که به باغ متصل است. باز کشتزارهای شمالی را میبینیم و قناتی که به اینجا میآمده، بقایای یک یخچال، مظهرخانه، جوی روباز، و استخر ذخیرۀ آب را داریم که همۀ اینها الآن از بین رفته است. بهغیر از قناتش، که آن هم موقوفه است و اوقافی است، باقی اینها از بین رفته و شهر آن را پوشانده است؛ اما خوشبختانه باغ و کلاته باقی مانده است. الگوی خطی را هم میبینیم که بهسمت این باغ میرود.
[اشاره به تصویر] داریم بخش ابتدایی خیابان را از دید پرنده میبینیم.
گونۀ غالب این باغ، خلاف باغ اکبریه و اغلب باغهای بیرجند، درختان سرو است. خب خیلی هم سلیقهای بوده است. این باغ متعلق به شوکت الملک اول، امیراسماعیلخان، بوده مسلماً به برادرش میرسیده چون وارثی نداشته است. در دورهای، برادرش آن را به امیرحسینخان خزیمه که دامادش بوده است. امیرحسینخان خزیمه فرزند علیاکبرخان، برادر بزرگتر، بوده است. در اکثر باغهایی که در دورهای متعلق به او بوده، بهجای کاج، درخت سرو داریم. در واقع، بخشی از این سلیقهای بوده است.
[اشاره به تصویر] باز اینجا میانجای باغ است. در مقابل بنای اصلی حوض مدور را داریم. میشود گفت در این باغ، هم بناها و هم بخشهای باغ در دورههای تاریخی متفاوتی شکل گرفته است. [اشاره به تصویر] این بخش، که قدیمیترین بخش باغ است، در همان زمان شوکتالملک احداث شده و بعد از آن، بناها و فضاهایی به آن اضافه شده است.
میشود گفت از زیباترین تزئینات را در بناهای این باغ داریم. باز هم اینجا وزن خیابان اصلی خیلی زیاد است ولی عکس آن، بناهای اصلی باغ در پاییندست باغ قرار دارند. [اشاره به تصویر] اینجا که حمام است و تاریخ ساخت آن با قدیمیترین بناهای باغ مقارن است، در بالادست است. در واقع، آب قنات ابتدا از اینجا وارد حمام میشده و بعد میآمده ... نمیدانم این الگو چرا این شکلی است، معمولاً عکس آن است؛ ولی در باغ رحیمآباد این الگو را داریم. حوضخانۀ بسیار شکیلی هم در جانب شرقی داریم. ورودی اصلی باغ هم اتفاقاً همین جبهۀ شرقی است. در واقع، ما بخشهایی از باغ رحیمآباد را از دست دادهایم.
زمانی در استطبلش سولۀ وزارت راه و شهرسازی ساخته شده است. چون باغ زمانی دست آنها بوده است. الآن دست میراث است و میشود گفت بخش اداری میراث است. این سوله روی استطبل قدیمی ساخته شده و بخشهایی از استطبل کلاً از بین رفته است. همینطور، حیاط اندرونی این باغ را هم از دست دادیم. [اشاره به تصویر] میبینید معدود خانههایی که از کلاته باقی مانده در اینجا وجود دارد.
یکی دیگر از این کلاتهها «خان» یا روستای امیرآباد است. البته من اصلاً به اینها روستا نمیگویم؛ بهدلیل اینکه اینها کوچکتر از روستا هستند. باغ «امیرآباد» را داریم که متعلق به علیاکبرخان، برادر بزرگتر، و بعد از او پسرانش بوده است. قبل از او حشمتالملک، پدربزرگ علم، بوده که بخشهایی از باغ را ساخته است. این باغ هم در دورههای مختلف شکل گرفته است.
این کوشک میانی به انضمام حیاط خدمه ــ اندرونی قدیم ــ را حشمتالملک اول ساخته است. بخشهای جدیدی به باغ اضافه شده است: ازجمله، اندرونی دیگری موسوم به «باغ انجیری» که آن را علیاکبرخان اضافه کرده است.
پسر او، امیرحسینخان، هم استخر جدیدی در این اندرونی قدیم ساخته است. الگوهایی که اینجا میبینیم مسیل یا تنگل است. قناتهاییاند که ازجانب شرقی بهسمت باغ امیرآباد میآیند و روستاهای متعددی را اینجا داریم اما خود کلاتۀ امیرآباد این دوتاییاند که به باغ تاریخی خیلی نزدیکاند. سایر باغها را اینجا نداریم اما کشتزارهای دیگر را داریم که درراستای این تنگل شکل گرفته و گسترش پیدا کردهاند.
[اشاره به تصویر] قسمتهای مختلف باغ امیرآباد را میبینید. باغ انجیری یا اندرونی جدید است که زمان علیاکبرخان ساخته شده است. این اندرونی قدیم است که بعداً موسوم به «حیاط خدمه» شد و الآن حالت رهاشده دارد. حوض هشتگوشی را در مقابل بنای حوضخانه داریم که این هم جزو بناهای بیرونی باغ است.
در اینجا [اشاره به تصویر] آن استخر بسیار بزرگ که در آن جزیره باشد نداریم؛ درعوض، کوشک میانی داریم که در اکثر باغهای بیرجند کوشک میانی در باغ نداریم. در دو طرف کوشک میانی هم حوضهای بسیار شکیلی وجود داشتند و دید 360 درجهای را داریم؛ بهدلیل اینکه بنایی هشتگوش است و پنجرهها و اتاقهای متعددی دارد. در باغ امیر آباد هم بیشتر درختان سرو داریم. همانطور که اشاره کردم، امیرحسینخان، که شوهرخواهر اسداله علم بود، ظاهراً به درخت سرو علاقه داشت و در باغهایی که متعلق به او بوده یا به او ارث رسیده خیلی درخت سرو کاشته است.
یکسری باغهای دیگر داریم که به سایر افراد و نه حاکمان تعلق داشته است. ازجمله، دو باغ «منظریه» و «بیدختی» که اینها هم دو کلاته موسوم به کلاتۀ «قنسول» و کلاتۀ «بیدختی» بودند. اینها چه بودند؟
در واقع، یکسری باغهایی در کوهستان بالادست بودند. بسترشان کوهپایهای یا دشت نبوده که به کوه میرسیده، بلکه اینها در خود کوهستان شکل گرفتند. اینجا محل کنسولگریهای انگلیس و روسیه بوده است که اینجا مستقر بودند و رقابت تنگاتنگی با هم داشتند و هرکدام سعی میکردند به خانوادۀ علم نزدیک شوند.
[اشاره به تصویر] در اینجا میبینیم که باغمان، عکس باغهای دیگر، دیگر آن شکل و انتظام فضایی را ندارد؛ اما در این باغها، وزن خیابان اصلی همچنان خیلی بیشتر است. من این باغها را نقشهبرداری نکردم، ولی سعی کردم ازطریق بقایایی که باقی مانده و تصاویر هوایی سال 48 اینها را مقداری بازسازی فضایی کنم. بستر اینها کوهستانی و کاملاً متفاوت است. کالبد این باغ و دیوارهای آن شکل منظمی ندارد، ولی همچنان محور اصلی یا خیابان اصلی باغ دارای تفوق و برتری فضایی نسبت به سایر جاها است.
در باغ منظریه که محل سفارت انگلیس بوده است هستههای مسکونی، احتمالاً به دلایل سیاسی، از خود باغ دور بودند. در اسناد وزارت خارجه، سندی مربوط به سال 1316 را پیدا کردم که سرکنسول اینجا، که فردی پاکستانی به نام فضلالحق ویس بوده، اشاره میکند که در سال 1316 خورشیدی، نهتنها آب اینجا کم بوده بلکه اهالی این هستههای مسکونی به او هیچچیزی نمیفروختند. در آن زمان هم این زاویه با انگلستان وجود داشته و سعی میکردند با آنها ارتباط برقرار نکنند. اما در کلاتۀ بیدختی، که محل کنسولگری روسیه بوده، بقایای کلاته را در جنوب باغ داریم.
[اشاره به تصویر] این بنای پهلوی باغ «منظریه» است. منظریه هم در دو دورۀ تاریخی شکل گرفته است. دورۀ اول، بنای قاجاری را داریم. در دورۀ پهلوی، بنایی داریم که اتفاقاً با آکس باغ دورۀ قاجاری زاویه دارد و در یک راستا نیست. بیشتر میشود گفت چون در بالادست و کوهستان بوده احتمالاً بهسمت باغ اکبریه دید داشته که محل زندگی حاکم بوده است.
ما باغهای دیگری داریم که در بستر کوهستانی، و نه کوهپایهای، قرار دارند. ما روستای «نوفرس» و دو باغ تاریخی داریم که متعلق به خانوادۀ علم نبودند. یکی باغ «حسینآباد» است که در شمال شرقی این روستا قرار گرفته است.
بستر این باغ اتفاقاً بستر مسطح و کوهپایهای است. اما باغی داریم به نام «طوقان» که درراستای تنگل میانی قرار گرفته و عمود بر این واقع شده است. میشود گفت باغ تختی است که شکلش کاملاً تابعی از شکل بستر است.
[اشاره به تصویر] باغ حسینآباد انتظام فضایی بیشتری دارد اما دیوارهای باغ طوقان که در بستر کوهستانی قرار گرفته انتظام فضایی را ندارد. این دو باغ در دورۀ قاجار ایجاد شدند و باغهای قدیمیاند؛ بنابراین، الگوی آنها الگوی مینیمالی از همان الگوهایی است که تا الآن دربارهشان توضیح دادیم: فضای اندرونی، بنای بیرونی، باغی که آکس بسیار مهمی دارد، و ورودیهایی که از بخش اندرونی باغ و جایی نزدیک به فضای مسکونی است که بتوانند سریعترین دسترسی را داشته باشند.
اتفاقاً در این روستا هم هستههای مسکونی، باغهای تاریخی، تنگل، قنات و سایر باغها را داریم. این روستاها هم قبل از شکلگیری باغ تاریخی وجود داشتند. البته دربارۀ باغ طوقان اختلافنظر هست. بعضیها میگویند خیلی قدیمی است؛ اما آنچه الآن باقی مانده نشان میدهد بناهایش بیشتر در اواخر دورۀ قاجار و اوایل دورۀ پهلوی احداث شده است.
[اشارۀ مکرر به تصویر] اینجا باغ حسینآباد را داریم. این بنای اندرونیاش است. البته این فضا دیگر فضای باغ نیست، بیرونش است. این هم بنای اصلی باغ است و الگوی آن کاملاً با الگوی سایر باغها منطبق است. این هم نمایی از بنای بیرونی باغ و خیابان اصلی باغ است که میبینید وزن فضایی خیلی زیادی دارد.
این هم نقشهای است. ورودی اصلی از این سمت است و آن ورودی که در آکس باغ است بیشتر کارکرد خدماتی برای باغ داشته است. اینجا استطبل داریم. این باغهای روستایی کاملاً همۀ فضاها را بهصورت مینیمال دارند. این باغ مالک خصوصی دارد: خانوادۀ امینی از گذشته هم مالک این باغ بودند و الآن برخی از اوقات را در این باغ سپری میکنند.
[اشاره به تصویر] در باغ طوقان هم همین الگو را داریم. فضایی بیرونی با این تفاوت که بهدلیل شیب ما باغ تختی با سه تراز ارتفاعی یا سه تخت مختلف در این باغ داریم که میشود گفت اختلاف ارتفاعی زیادی هم دارند. ورودی اصلی باغ دقیقاً همین فلش است. ورودی اصلی جایی است که به فضای اندرونی نزدیک است و به آن راه دارد.
باقی ورودیها بیشتر کارکرد خدماتی داشتند. اینجا خود باغ طوقان و باقی باغها را میبینیم، خود مسیل یا تنگل هست که در اینجا نقش خیلی مهمی در کشاورزی داشته و باغ را میبینیم که عمود بر اینجا است. [اشاره به تصویر] فضاهای مختلف باغ طوقان را از دید پرنده میبینید.
ببینید باغ طوقان چقدر قشنگ بوده است. در تعدادی از باغهای بیرجند، ما کاشت درخت را مقابل بنای بیرونی داشتیم. احتمالاً برای اینکه تا حدودی دید را محدود کنند. در این تصویر، فضای اندرونی و ورودی را میبینیم. آکس باغ است و درختان سرو و تختهای مختلفی که باغ دارد. خوشبختانه این باغ هم هنوز حیاط دارد؛ اگرچه میدانیم که این متعلق به مالکی خصوصی، خانوادۀ راغبی، است و هر آن ممکن است آن را بهعنوان سهمالارثشان تخریب کنند یا فضاهایش را تقسیم کنند و دیواری وسط آن بکشند. بنابراین، این باغها از این نظر هم در خطرند.
یکسری باغهای دیگر داریم که در مناطق صعبالعبورتر کوهستانی قرار داشتند؛ ازجمله، روستای اسفهرود و باغ بهرمان. روستاهای اینها بسیار قدیمی است؛ یعنی مسجد تاریخی اینجا کتیبهای دارد که نشان میدهد متعلق به قرن نهم هجری است. معلوم است که این باغها بعداً ساخته شدند. باغ بهرمان کاملاً تابعی از شیب زمین است اما باز آکس اصلی وزن بیشتری دارد. آن حالت خیابانهای متقاطع را در این باغ نداریم.
روستای بوشاد و باغ سیاسی هم همینطور است؛ اما کالبد باغ و دیوارهای آن کاملاً بدون شکل مشخص است. تابعی از شیب زمیناند. در تمام این روستاها، تنگلها را میبینیم که نقش بسیار مهمی دارند. روستای بهدان و باغ سپهری را داریم که باز هم به همین شکل است. بنای باغهایی که اینجا داریم معمولاً مربوط به اواخر قاجار و اوایل پهلوی است.
بنابراین، آن حیاط اندرونی را دیگر اینجا نداریم، بلکه بنای کشیدهای داریم که تقریباً بهصورت عرضی در باغ قرار گرفته است و فضاهای تقسیم و فضاهای متعددی دارد و جوری طراحی شده که بیشترین دید را به باغ تاریخی داشته باشد. همانطور که عرض کردم بسترش هم کوهستانی است.
[اشاره به تصویر] اینجا در روستای بوشاد، سعی کردم عکس نمونهای از خانههای مسکونی را هم بیاورم. کاملاً متفاوت است؛ یعنی، تیپ و الگوی خانههای روستایی واقع در کوهستان را دارد که میشود گفت آن حیاط مرکزی قلب خانه نیست، بلکه حیاطی دارد که احتملاً سرویس و فضاهای خدماتی در این بخشها دارد و بعد وارد فضاهای خدماتی، ازجمله مطبخ و انباری، در طبقۀ اول میشود. این پلکانی است که بهسمت طبقۀ دوم و فضای محل سکونت میرود. خانهها و باغها مقداری متفاوت است. اینجا، تصویری از باغ بهرمان در اسفهرود میبینید که بخشی از بنا را داریم و باز هم آکس باغ خیلی اهمیت داشته است.
[اشاره به تصویر] بنای باغ سیاسی را میبینیم که متروک و فاقد عملکرد خاص است. این خیابان اصلی در دوطرف، دو ردیف کاج دارد که مشخص است خیابان پراهمیتی بوده است. باغ سپهری بهدان را داریم که بنای پهلوی بسیار زیبایی دارد و مالک فعلیاش متعلق به خانوادۀ سپهری بوده که از خانوادههای پرنفوذ بودند. اگر خانوادۀ علم حاکم بودند اینها اربابان محلی بودند. بعدها مالکی خصوصی آن را خریداری کرده است و تصمیم گرفته تمام درختان کاج در آکس اصلی خیابان را که دوستشان نداشته از بین ببرد و بهجای آن گردو کاشته است. خب، معرفی باغها تمام شد.
میخواهم دربارۀ ویژگی باغهای بیرجند قدری صحبت کنم.
چالشها و موانع و تنگناهایی در باغهای تاریخی وجود دارد. اگر بخواهیم در مقیاس کلان بحث کنیم، باید بگوییم بیرجند زمانی در مرکز توجه مبادلات تجاری بوده است.
زمانی که هند مستعمرۀ انگلستان بوده، تعداد زیادی تاجر هندی در بیرجند بودند و اینجا تجارت میکردند. کالاهای بسیاری اینجا تولید میشده؛ مثلاً: زعفران، زیره، پشم، خشکبار، پسته و ادوات کشاورزی. اینها خیلی مهم بوده.
ما یکسری از بازارهای بیرجند را از دست دادیم. یکی بهدلیل انقلاب 1917 روسیه بوده است؛ زیرا، روسها خریدار درجۀ یک محصولات ما بودند و ما آن بازار را از دست دادیم. دیگری، جنگ جهانی اول که بازار انگلیس و هند را هم از دست دادیم.
بهدلیل کشف نفت و احداث راهآهن در 1314 خورشیدی، باز از مسیر توسعه خارج میشود. مسیر توسعه بهسمت مرزهای غربی و شمالیـ جنوبی، جایی که به سمت اروپا میرود، قرار میگیرد. در این حالت هم اقتصاد و هم کشاورزیاش از دست میرود؛ بنابراین، صدمات این چنینی خورده است و بازارش از دست رفته است.
اصلاحات ارضی که اتفاق افتاد، نظام اجتماعی روستایی هم از بین رفت.
اشاره کردم که این باغها جایی بودند که حاکمان در آن مستقر بودند و از آنجا فرمانها را صادر میکردند. در واقع، وجود جوامع روستایی اینجا، بهویژه کلاتهها، بسیار بسیار به وجود باغها وابسته بود.
زمانیکه ساکنان اصلی باغ، همان حاکمان، بیرجند را ترک میکنند و از اینجا میروند؛ بخشی بهخاطر اصلاحات ارضی و بخشی هم بهدلیل انقلاب 57. خانوادۀ علم و بسیاری از خانوادههای سرشناس، ازجمله شیبانی و سپهری، اینجا را ترک میکنند و میروند. میبینیم که سازمان و نظام اجتماعی روستایی تغییر میکند؛ بنابراین، تخلیۀ جمعیتی را از همان موقع داریم. اهلرس به نکتۀ دیگری اشاره میکند که در اینجا مصداق پیدا میکند: صنعتگرایی متمرکز در شهرها. میبینیم نرخ رشد منفی جمعیت در سکونتگاههای روستایی را داریم.
فرض کنید این سکونتگاههای روستایی زمانی با باغ تاریخی هم در ارتباط بودند و تخلیۀ جمعیتی شدند. باغ ساکنانش را از دست داده است. خیلی از جمعیتی که الآن در آن وجود دارد جمعیت جوان و فعال نیستند؛ بنابراین، خود این به ساختار کلیای که این باغ و کلاتهها بخشی از آن بودند ضربه میزند.
در مقیاس کلان باید به بحران کمآبی اشاره کنیم. این بحران از زمانهای قدیم وجود داشته است. زمانیکه هیل، انگلیسیای که رئیس بانک شاهنشاهی در بیرجند بود، در 1916 توصیفی از علیآباد ارائه میدهد که در دورۀ ناصرالدینشاه در زمامداری حشمتالملک بوده میگوید همان موقع اینجا خالی از سکنه شده است. حشمتالملک به این دلیل که بحران آب از همان موقع وجود داشته به اکبریه آمده است. مکاتبات فضلالحقویس، کنسول انگیس مستقر در کلاتۀ قنسول، در سال 1316 خورشیدی میگوید اینجا آب ندارد و من نمیتوانم اینجا زندگی کنم. برای من جایی در شهر بیرجند در نظر بگیرید.
با اینکه حفر چاههای عمیق و نیمهعمیق ممنوع شده، همین امروز هم وجود دارد و سالانه حدود 20 سانتیمتر از سفرۀ آبهای زیرزمینی را کم میکند. میدانیم در ناحیۀ بیرجند، قناتها قابل لایروبی و احیا و بازیابیاند. این هم برای باغ و هم سکونتگاههای پیرامونش، چه روستا چه کلاته، بسیار بسیار پراهمیت است.
اگر بخواهیم بحرانهایی را در مقیاس میانی بگوییم، بسیاری از بستر باغهای تاریخیمان در بیرجند تغییر کرده است. دربارۀ باغهای اکبریه و رحیمآباد را صحبت کردیم که از بستری کاملاً روستایی و کلاته، به بستری شهری تبدیل شده است. این کلاتهها الآن وجود دارد؛ اما جمعیتی که اینجا ساکناند با بحرانهای عدیده مواجهاند.
بحران مالکیت، یعنی اینها مالک خانههای خودشان نیستند و اکثر خانهها اوقافی است. کاربریهای اطرافش به اینها بسیار لطمه وارد کرده و نمیدانند با این مسکنی که در آن ساکناند باید چه کنند. اتفاقاً خیلی از آنها از قدیمیهاییاند که زمانی در باغها کار میکردند و امروز با این بحرانها مواجهاند.
از سال 1381 که بیرجند شهر شده بستر باغ مود هم تغییر کرده است. امیرآباد هم بهزودی شهر خواهد شد. بهدلیل نزدیکی به بیرجند و وجود دو شهرک صنعتی در کنارش، جمعیت زیادی پیدا کرده و بستر باغ را تحتتأثیر قرار داده است.
تغییر نظامهای کالبدی را داریم. در خیلی از باغهایی که باغهای میوه و فاقد بنا بوده است، ویلاهای ناهمخوان ساخته میشود. در بهلگرد، نوفرس و شوکتآباد، میبینیم جادۀ احداث شده باعث شده ارتباطش با بخش جنوبی و دانشگاه بیرجند، که در سال 1353 ساخته شده، قطع بشود.
خیلی از سکونتگاهها دارد تغییر شکل پیدا میکند. یعنی زندگی روستایی در پیرامون این باغ تاریخی دارد از بین میرود و با ویلاهای نوساز جایگزین میشود. اینها زندگی روستایی ندارند، بخشی از اوقات فراغتشان را در اینجا سپری میکنند. بنابراین، ما آن نظام مبتنی بر تولید را از دست دادیم.
[اشاره به تصویر] کارکردها و فعالیتهای ناهمخوان و فضاهای رهاشده پیرامون باغهای تاریخی در اینجا زیاد داریم. باغ اکبریه را میبینیم که بیمارستان رازی است و این بخشی از یخچالش در محل حیاط این بیمارستان رازی افتاده است. خیابانی از شمالش آمده و این ارتباط را قطع کرده و در جای دیگری میبینیم حسینیۀ آستان قدس در محل زمین تنیس محمدابراهیمخان یا شوکتالملک دوم ساخته شده است. در محل نمایشگاههای دائمی بیرجند که خوشبختانه جمع شده است. میبینیم که عملکردهای مختلف و کاربریهای ناهمخوانی پیرامون این باغها به وجود آمده است.
متأسفانه اوضاع در باغ رحیمآباد خیلی بحرانی است؛ زیرا ساختمان استانداری با ارتفاع 25 متر اینجا ساخته شده است.
بهدلیل اینکه خط آسمان را کاملاً به هم زده و در حریم درجۀ یک این باغ قرار گرفته، باغ این شانس را از دست داد و نتوانست ثبت جهانی شود. موضوعی که هست تقریباً بیشتر از یکی دو خانوار از این کلاتهای که در شمال باغ قرار داشته باقی نمانده است. بهدلیل موضوعات امنیتی و نصب دوربینهای متعدد و بحرانهایی که در اینجا وجود دارد، تخلیۀ جمعیتی اتفاق افتاده است.
اگر بخواهیم در مقیاس خرد بررسی کنیم، میبینیم در خود باغها مشکلات عدیده، تغییرات کالبدی در باغها، فضاهای تخریب و رهاشدهای در باغ وجود دارد. این را در باغ مود میبینیم.
به بنای زندیه و حیاط اندرونی آن اشاره کردم.
[اشاره به تصویر] اینجا به همین شکل رها شده؛ علاوهبر آن، بنای پهلوی باغ مود هم باز رهاشده است. هیچ عملکردی برای این تعریف نکردیم. فضای باغ، حتی درختها رها شدهاند که خشک بشوند. متأسفانه باغی که به چنین سرنوشتی دچار شود، محکوم به فنا و نابودی است. با اینکه آب هم دارد و میشود احیایش کرد ولی تلاشی صورت نمیگیرد.
این باغ الآن مالک خصوصی دارد، ولی مالک ترجیح داده درختان کاج در آکس باغ را حذف کند و زعفران بکارد. چون از نظر اقتصادی، برایش درآمد بیشتری برایش داشته است.
در باغ بهلگرد هم فضاهای رها و تخریبشدهای را داریم که به آن اشاره کردم. خود باغ فاقد عملکرد است. ایجاد عملکردهای ناهمخوان را هم داریم که میخواهم به آن بیشتر اشاره کنم. همان شخصی که مالک باغ مود است، باغ شوکتآباد را هم در اختیار دارد. متأسفانه از بدترین شکلهای نگهداری را در این باغ داریم.
[اشاره به تصویر] در دورهای، مالک در اندرونی ایناینجایی ملاحظه میکنید تصمیم داشته را به هتل تبدیل کند. در جدارۀ باغ، فضاهایی را برای سرویسهای بهداشتی و حمام ایجاد کرده و این کالبد باغ را کاملاً تحتتأثیر قرار داده است. این فضاها نیمهساخته است. باشگاه عروسی و پارکینگی را در جانب غربی راهرویی که از آن رد میشود احداث کرده است. یعنی بدون کارشناسی حداکثر میزانی را که میشود از این باغ بهره برد بهره برده است و همینطور بخشی از فضای حوضخانه را به رستورانی بسیار کثیف تبدیل کرده است؛ طوری که اجازه نمیدادند حتی برای نقشهبرداری فضاهایی از داخل آشپزخانهشان را ببینیم.
[اشاره به تصویر] مثلاً در باغ اکبریه؛ این حسینیه و کتابخانۀ آستان قدس رضوی روی بخشی از باغ تاریخی، زمین تنیس شوکتالملک، بنا شده است، آن را تخریب کرده و در آنجا ساخته شده است.
فضاهای فاقد عملکرد را در باغ بهلگرد و باغ مود داریم که به آن اشاره کردم. متأسفانه خیلی بد است که باغی بهصورت رهاشده باشد. خیلی به شاکلۀ کلی باغ آسیب میرساند.
ما کاهش چشمگیر پوشش گیاهی را، بهویژه در باغ بهلگرد، داریم. در باغ طوقان هم این را داریم. باغ بهحالت رها شده است. [اشاره به تصویر] تصویر سمت راست، پوشش گیاهی را در سال 48 و سمت چپ وضعیت فعلی را نشان میدهد. میبینیم که این کاهش چقدر چشمگیر است.
هر چقدر پوشش گیاهی را کم کنیم و آن را به گونههای محدودتر محدود کنیم ــ برای مثال، الآن زرشک و زعفران دارد بهجای همۀ گیاهان کاشته میشود ــ باغ در معرض آسیب بیشتری قرار میگیرد. یعنی اگر بحرانی زیستمحیطی، مثلاً بیماری یا آفتی به این درختان حمله کند، اکثر پوشش گیاهی باغ از بین خواهد رفت. الآن این را در بسیاری از باغها داریم، نمیشود گفت فقط بیرجند. ما در اکثر باغهای تاریخی با این مشکل مواجهیم. مشکلات مربوط به آب، که در مقیاس کلان به آن اشاره شد، در مقیاس خرد هم روی باغها تأثیر دارد. ما میبینیم بسیاری از حوضها و استخرها الآن فاقد آباند یا دبی آب بسیار کم است. همین میزان آبی که هست برای آبیاری فعلی تکافو نمیکند.
الآن ساکنان باغ ارتباطشان با باغهای تاریخی را از دست دادند.
این باغهای تاریخی بخشی از هویت و خاطرۀ جمعی اینها را میساخته است. در سفری که اخیراً به بیرجند داشتم، با ساکنان 14 تا از این کلاتهها و روستاها صحبت کردم. همه خاطرهای از این باغها دارند و الآن دیگر رفتوآمدی به این باغها ندارند. ارتباطشان با باغ تاریخی قطع شده و همه از آن دوران، که بخشی از آنها کارکنان باغ تاریخی بودند، به نیکی یاد میکنند. میگویند دورهای بود که زندگی راحتتر و بهتر، کشاورزی متمرکزتر و منسجمتری داشتیم و با باغ تاریخی در ارتباط بودیم.
مالکیتها خیلی به باغهای تاریخی لطمه زده است؛ مثلاً، قناتها همه اوقافی است. هر موقع مشکلی یا بحثوجدلی پیش بیاید آب را به روی باغ میبندند. بنیاد مستضعفان همین الآن مترصد است که مالکیت باغ اکبریه را از آن خود کند.
میگوید این بنا طاغوتی است و دارد به این موضوع استناد میکند و میخواهد باغی تاریخی را که ثبت جهانی است و باید متعلق به میراث باشد، تصرف کند. در بعضی موارد، این مالکان خصوصی در بعضی موارد چالشهای خاص خود را دارد؛ مثلاً، موضوع ارث مطرح است. این باغهای تاریخی ممکن است تقسیم بشوند، بناهای آنها از بین برود، و این فضاها ممکن است تحتتأثیر قرار بگیرند.
این موضوعاتی بود که تا اینجا توانستم به آن اشاره کنم. اگر پرسشی هست در خدمتتان هستم. امیدوارم که برایتان مفید فایده بوده باشد. از وقتی که در اختیار بنده قرار دادید سپاسگزارم.
کاوه رشیدزاده: بسیار ممنون. خانم رضائیپور ارائۀ خیلی زیبا و پرمغز و پرمحتوایی بود. ساختاری بسیار عالی داشت. لحظهای نبود که توجه ما از دنبال کردن این گزارش و پژوهش مختل بشود. من بسیار لذت بردم و از انسجام مطالب و اینکه همهچیز ساختارمند بیان میشد آموختم. درنهایت هم از نتیجهگیری و آسیبشناسی که آن هم ارائه شد. از کانتکست زمینۀ کلی شروع کردید و آن نقشۀ اولیه که 14 نقطه را نشان میداد. آن 14 نقطه را در ابتدا دیدیم. سؤال ابتدایی که من دارم این است که در طول ارائۀ شما آیا با همان ترتیبی که ابتدا مشخص فرمودید باغها را دیدیم یا ترتیب دیگری داشت؟ اگر امکان داشته باشد دوباره به آن نقشه برگردیم که عکس ماهوارهای را نشان میداد. حالا که اسامی باغها را میشناسیم و با آنها بیشتر آشنا شدیم، ببینیم که در آن پهنۀ گستردهای که کوهها و ارتباطشان با دشت را میشود دید این باغها کدامها هستند؟
مریم رضائیپور: من توضیحی را خدمتتان عرض کنم. نه، این اصلاً براساس این تقسیمبندی نبود. این شمارهگذاری انجامشده از سمت باغهای غربی تا مود آمده و بعد من آمدم علیآباد را هم اضافه کردم. من اصلاً راجعبه علیآباد توضیحی ندادم چون هیچچیز از آن نمانده است. نه باغش باغ تاریخی است و نه سکونتگاهی که در پیرامونش است تاریخی است. همهچیزش از نو ساخته شده است. همانطور که اشاره کردم، این در زمان حشمتالملک اول بهدلیل کمبود آب خالی از سکنه شد.
اما تقسیمبندی من به چه شکل بود؟ تقسیمبندی من یکی این بود: باغهایی که متعلق به خانوادۀ علم، حاکمان بیرجند، بودند و دوم باغهایی که متعلق به سایر افراد بودند. این باغهایی که متعلق به خانوادۀ علم بودند به دو بخش تقسیم میشوند: باغهایی که روستاهایشان از پیش وجود داشته و بعد باغ تاریخی را آنجا ساختهاند (مثل مود و بهلگرد)؛ و کلاتهها که اول مزرعه بودند و بهدلیل پیدایش باغ تاریخی خانوادۀ علم تصمیم میگیرند افرادی را از جاهای دیگر بیاورند و اینجا مستقر کنند.
بنابراین، سکونتگاه و مسجدی برایشان میسازند. تقسیمبندی من بر این اساس بوده است. باغهایی که محل اقامت خانوادۀ علم نبوده، معمولاً کوهستانی بوده و دیوارهایشان این انتظام فضایی را نداشته است. تقسیمبندی من براساس این بود نه براساس این [شمارهگذاری نقشه]. این صرفاً نشان میدهد که این بستر و ناحیۀ بیرجند چه حال و هوایی دارد. میخواستم به این دو کوهستان اشاره کنم و به اینکه این قناتها چطور دارند میآیند و ما روستاها و کلاتههای مختلف را در اینجا داریم که قناتها به آن عمود میشود.
کاوه رشیدزاده: در این کادر، ما همۀ باغهایی را که نشان دادید داریم؟
مریم رضائیپور: بله، اضافه بر آن هم چند باغ را داریم؛ ازجمله: علیآباد که راجعبه آن توضیح ندادم. همۀ این باغها هست.
کاوه رشیدزاده: آن تنگلها را میتوانیم در اینجا ببینیم؟
مریم رضائیپور: نه، تنگلها اینجا نیستند. تنگلها در مقیاس خود این روستاها هستند. مثلاً تنگلی بوده که از اینجا میآمده. تنگلی بوده که از شمال شهر بیرجند و از منطقۀ بازار میگذشته. باز هم نمیتوانیم آن را در اینجا ببینیم. مقیاسش برای تنگلها خیلی خرد است.
کاوه رشیدزاده: بله. درست است. سؤالی کلی که برایم پیش آمد، من از اساتید خودم ...
میخواهم موضوع کلی را بپرسم. چه چیزی درمورد بیرجند خاص است که ما داریم میبینیم؟ در واقع، در آسیبشناسی، بهطور کلان، اکثر آسیبهایی که برشمردید تقریباً آسیبهایی است که در جاهای دیگر هم دیده میشود؛ ولی نکات مثبت یا نکاتی که خاص بیرجند هستند و از نظر شما این را به کیسی خاص و متفاوت تبدیل میکند چیست؟ آیا میتوانید برشمارید که چه چیزی دربارۀ بیرجند متفاوت، خاص یا دارای هویت مشخص متفاوتی است؟ شاید هم نباشد.
مریم رضائیپور: همانطور که اشاره کردم، بعضی از اینها مختص بیرجند است؛ مثلاً، آن بازارهای شرقی را از دست داده است. این بر سر راه بوده و مبادلات تجاری خوبی اینجا انجام میشده است. بنابراین، بهلحاظ اقتصادی روی بورس بوده است. ولی به نظرم پتانسیلی که خود بیرجند دارد این است که تعداد باغهای بسیار زیادی دارد. این 13 باغی که من اشاره کردم، همۀ باغهای بیرجند نیستند. تعدادشان بسیار بیشتر است. خیلی از آنها اصلاً شناسایی نشدند. بعضیشان تخریب شدند و بعضی متروکهاند. اصلاً هیچچیز از خود باغ یا کلاته یا روستای مجاورش باقی نمانده است؛ اما تعداد اینها بسیار پرشمار است. نکتۀ مثبت دیگر این است که قناتهای اینجا قابل احیا است. میتواند لایروبی و احیا شود. حالا بهدلیل چاههایی که حفر شده نه به دبی آبی که قبلاً اینجا وجود داشته، ولی این پتانسیل وجود دارد که خیلی از این باغها احیا شود. بنابراین، این خودش نکتۀ مثبتی است. از جهت دیگر، شاید این عدم توسعهیافتگی در خیلی جاها به بقای این باغها کمک کرده است. نباید صرفاً وجهۀ منفیاش را ببینیم.
شاید باید وجهۀ مثبتش را هم ببینیم. اگر در بعضی از اینها ارزش افزودۀ زمین خیلی بیشتر بالا رفته و بناهای قدیمی جایگزین شدند اما در خیلی از جاها میبینیم که بناها و باغهای تاریخی در بیرجند حفظ شدند. به نظر من این پتانسیل مثبتی است. نکتهای است که میشود این شهر و باغهایش را بهنوعی احیا کرد. من به این نکته رسیدم. حالا اگر موضوع دیگری وجود دارد شاید من از آن مطلع نیستم.
کاوه رشیدزاده: در همین راستا چیزی به نظر من رسید. در باغهایی که نشان دادید، باغهایی که در دورۀ پهلوی همچنان به حیات خودشان ادامه میدادند زیاد بودند و اگر اشتباه نکنم چند باغ بود که اصلاً در دورۀ پهلوی احداث شده بود. دو نکته در این باره به ذهنم میرسد: شاید در مجموعۀ این خطه، دلایلش را نمیدانم و بعضی را ممکن است حدس بزنم، ازطرفی ما رونق بیرجند را از دست دادیم اما ازطرف دیگر اینجا ازلحاظ دسترسی و اتصال داشتن به مرکز ایران نسبتاً یا خیلی دورافتاده است.
ممکن است همین دورافتادگی باعث شده باشد که امتداد بدون انقطاعی از سنتهای تاریخی در همان دورۀ پهلوی و اواخر آن امتداد داشته باشد و به همان شکل ما شاهد امتداد یافتن باغها به آن شکلی که قبلاً احداث میشدند و به آن رسیدگی میشد و کارکرد داشتند بودیم. آیا چنین مشاهدهای میتواند در مورد باغهای بیرجند درست باشد یا خیر؟
نکتۀ بعدی که به نظرم آمد: سلایق. مثلاً نمیدانم باغی که در آن اینقدر کاج مطرح باشد در جای دیگر ایران سابقه داشته یا نه (چون ظاهراً قدمتش به دورۀ قاجار برمیگردد) و همانطور که نشان دادید آن استخرهایی که وسطشان جزیرهای ایجاد میشد و در دورۀ پهلوی، خیلی از آنها انگار سلیقۀ خانوادگی است یا سرو کاشتن باز موضوع سلیقهای است که مقداری معاصر هم نمیگویم معاصر، اما در همان بحث دورۀ پهلوی است. در این مورد میخواستم که بفرمایید.
مریم رضائیپور: الآن دربارۀ این باغهایی که راجعبه آن صحبت شد، میشود گفت بله، الگوهای پهلوی هم تداوم الگوهای قاجاری است. ما باغی به نام امیرآباد شیبانی داریم که اینجا نیاوردم؛ اما جزو باغهای مورد مطالعهام بوده است. الآن تقریباً یکی دو درخت کاج از آن باقی مانده است که ابتدای بند عمرشاه یا امیرشاه است، جایی که بهسمت بخشهای ییلاقی و کوهستانی میرود. این باغ باغ پهلوی است و بنایی داشته که بهصورت عرضی در باغ گسترده شده بوده و دو حوض در دو سمتش داشته است.
حیاط اندرونی این باغ به حیاط دیگری تبدیل شده. آن قسمت همان کارکرد و عملکرد را برای خانواده داشته است. حیاط بیرونی را داریم که بهسمت کوهستان دید دارد. بنابراین، فکر میکنم این تداوم الگوها از دورۀ قاجار تا پهلوی همچنان وجود داشته است.
مشخص است، مقداری تفاوت خواهد داشت با بناهایی که در دورۀ قاجار ساخته شده است اما به نظر من، زندگی خصوصی خانواده در آن حیاط پشتی تداوم داشته است. بههرحال، بستری که باغ در آن شکل گرفته هم مهم است؛ مثلاً در خیلی از باغهای کوهستانی ما دیگر جایی نداشتیم که بخواهیم حیاط پشتی هم داشته باشیم. چون شیب زیادی وجود داشته اما خود این بناها بهسمت باغ و خارج از باغ دید بسیار جالبی دارد.
من فکر میکنم این باغسازی تا همان اوایل پهلوی هم تداوم داشته و بعداً دیگر کلاً متوقف شده و خیلی از اینها از حیض انتفاع ساقط شده. بله، سلیقه هم بوده و در دورههای مختلف، باغهایی مربوط به حاکمان دست اشخاص مختلف از خانوادۀ علم بوده است. این اشخاص سلایق مختلفی داشتند.
بعضی از آنها تغییراتی را در باغ و بناهای آن ایجاد میکردند و ما این تغییرات را از همان دورۀ قاجار و همان اوایلی که این باغها شکل میگرفتند داشتیم. مثلاً در باغ امیرآباد ما این را بهوضوح میبینیم. در دورههای مختلف، بناهای مختلف ایجاد میشوند. در دورهای، علیاکبرخان در کوشک میانی تغییراتی ایجاد میکند و پسرش، امیرحسینخان، دوباره کوشک را به همان شکل قبلی که پدربزرگش در آن ساکن بوده در میآورد. اینها خیلی سلیقهای است.
استخر جدیدی را وسط باغ انجیری یا اندرونی جدیدش ایجاد میکند. همانطور که عرض کردم، ما در تمام این باغها تداوم الگوها و تغییرات را داشتیم؛ منتهی، موضوعی که مهم بوده این بوده که باغ حیات داشته و حیات در آن تداوم داشته است. اتفاقی که امروز در این باغها رخ داده، متأسفانه نبود حیات است. باغها اکثراً متروکه شدند و بخشهای بزرگی از آنها فاقد عملکرد خاص است. در واقع، فضاهای رهاشده را زیاد داریم.
کاوه رشیدزاده: در باغ مود، عمارت مخروبۀ زندیهای وجود داشت. جایی که این عمارت در باغ قرار گرفته بود، نسبت به ورودی اصلی و عمارت اصلی که بعداً در دورۀ پهلوی ساخته میشود چه ارتباطی دارد؟ آیا بنای اصلی باغ نبوده و جزو بناهای خدماتی بوده که در آن نقطه قرار گرفته؟ من فقط سؤال گذرایی درمورد محل قرارگیری این بنا در باغ برایم ایجاد شد که بپرسم.
مریم رضائیپور: باغ مود جزو باغهایی است که بسیاری از وجوهش برای ما مشخص نیست. ما میدانیم که از قدیمیترین باغها بوده است. میگویند مقارن با حکومت محمدشاه شکل گرفته اما بناها و تزئینات زندیه در آن داریم. این فضاها چه بوده؟ فضاهای شکیلی است؛ یعنی اینکه فضاهای خدماتی بوده منتفی است؛ زیرا تزئینات دارد.
ولی اینکه نسبتش با خود باغ چه بوده، چیزی است که من همچنان به آن نرسیدم. میدانم فضای متقارنی داشته و حیاطی داشته که فکر میکنم حیاط اندرونی بوده است، فضاها و بناهای بیشتری در باغ بوده و این بخشی از آنها است که ما امروز داریم میبینیم. تخریب شده. کمااینکه در شمال غربی باغ هم بقایای بناهایی را داریم که آنجا فضاهای خدماتی بیشتر به نظر میآید؛ اما مود جزو باغهایی است که خیلی عجیب و غریب است.
شاید از الگوی کلی این باغها تبعیت نمیکند یا قبلاً میکرده و الآن نمیکند. باز من این را نمیدانم چون خیلی از بناهایش را از دست داده است. میشود گفت آنجا کاوشی هم صورت نگرفته و گمانههایی زده نشده که ببینیم آیا مثلاً پیهایی یا فضاهایی وجود دارد که امروز به آن دست پیدا کنیم؟ آنچه من میدانم این است که دورتادور این باغ که باغقلعه بوده خندقی وجود داشته و این خندق امروز پر شده و این هم باز موضوع عجیبی است. من هنوز به نتیجۀ مشخصی نرسیدم.
کاوه رشیدزاده: درمورد میدانچهای که بین باغ شوکتآباد و روستا وجود دارد، نوعی روستا است که انگار طراحی شهری دارد و ارتباط خیلی زیبایی با باغ و بافت خودش برقرار کرده است. سؤالی نمیتوانم مطرح کنم اما دوباره نگاهی به آن بیندازیم که چگونه هم باغ خیابان خود را بهطور سنتی اکستند به بیرون کرده و هم چگونه فضای اجتماعی روستا حول این میدانچه به احترام خود خان و باغ و اینها شکل گرفته. درمورد جزئیات بناهایی که اطراف این میداناند آیا نکتهای هست که بفرمایید؟
مریم رضائیپور: درمورد میدانچهای که در این روستا وجود دارد و این خیابان. خیلی جالب است، اتفاقاً دو طرف این خیابان هم درخت وجود دارد. این را ما در عکس هوایی سال 48 میبینیم. خیابانهایی که بهسمت بیرجند و بهسمت روستای بجد میرفته. این درختان کاج کاشته شده بودند، خودشان که وجود نداشتند.
طراحیای در اینجا صورت گرفته است. میدانیم این باغ متعلق به شوکتالملک اول است. یعنی برادر دوم که فرزندی نداشته؛ بنابراین، یکی از باغهای قدیمی اینجا محسوب میشود. وقتی الآن به میدانچۀ روبهروی این نگاه میکنیم، کاملاً فضای تعامل است، فضایی که ممکن بوده مثلاً مراسم محرم در آن برگزار شود یا دادوستدی در آن اتفاق بیفتد. این فضا وجود داشته است.
مسجد تاریخی را در اینجا داریم که همزمان با باغ ساخته میشود و اتفاقاً بعدش این کلاته شکل میگیرد. این فضا فضای جالبی است. به نظر من، فضای دادوستد، تعامل، و فضایی بوده که افراد میتوانستند آنجا جمع شوند و شاید مراسم خاصی را برگزار کنند. اینکه در امتداد خیابان باغ است، همانطور که اشاره فرمودید، خیلی جالب است. به جایی در کشتزارها میرود و بعد متوقف میشود. در واقع، بین کشتزارها محو میشود.
کاوه رشیدزاده: چرا به آن میدانچه بگوییم؟ آنقدر نسبت فضای خالی به کل بافت روستا بزرگ است و نسبت به خود باغ هم مقیاس دارد.
مریم رضائیپور: به آن میدان بگوییم؟ نمیدانم. من اسمش را گذاشتم میدانچه. ولی فکر میکنم که بله، قابلیت این را دارد. اما راستش من اصلاً نمیتوانم این میدان را برای فضای روستایی متصور شوم. چون ما چنین فضاهایی را نداشتیم.
کاوه رشیدزاده: اما خیلی جالبش کرده. یعنی روستایی است که اگر نسبت فضاهای معابرش و بافت خودش را نسبت به فضای میدان یا میدانچه بگیریم، نسبت قابل توجهی است.
مریم رضائیپور: بله. نسبت قابلتوجه و فضای بسیار بزرگی است. هیچچیزی، حتی درختی، هم این وسط وجود ندارد. کاملاً مشخص است که اینجا فضای طراحیشده برای تعامل یا مراسمی بوده است.
کاوه رشیدزاده: مثلاً اگر این در شهر بود، میتوانست باغ حکومتی باشد و آن هم سبزهمیدان باشد.
مریم رضائیپور: دقیقاً همینطور است. درست فرمودید. ولی باز هم بگویم که این فضا برای من شوکهکننده است. بهخاطر اینکه چنین فضاهایی را واقعاً در روستا نداریم. در بقیۀ کلاتهها و روستاها هم نداریم. اینجا حتی روستا هم نیست. این را در نظر بگیرید که کلاتهای با تعداد سکنۀ محدود و یکسری کشتزارهای محدود است و کار اصلی اینها هم اصلاً خدماترسانی به ساکنان این باغ است.
کاوه رشیدزاده: اگر امکان دارد پلان باغ اکبریه را ببینیم. در بازدیدی که از بیرجند داشتیم رفتم و دیدم. معماری و نظمی که در فضای اندرونی برقرار کرده بود، خیلی من را نگرفت.
شاید تکهتکههای فضایی که قرار گرفته، اول متوجه اندرونی بودنش به آن معنا که فضایی است که برای خود خانوادۀ علم مهم باشد نشدم. نمای اصلی که رو به باغ نگاه میکند، نمای خاصی نبود و چنین حالی داشت. صرفاً مشاهده بود و خواستم که نظر شما را هم بدانم.
مریم رضائیپور: سؤال خیلی خوبی پرسیدید. من توضیحی را عرض کنم: فضاهای خدماتی، ازجمله حمام و مطبخ، در جدارۀ جنوبی این اندرونی است، اینها با ساکنان کلاته مشترک بوده. ساکنان کلاته میتوانستند یک روز در هفته را از حمام استفاده کنند. شما در نظر داشته باشید بخشهایی از بنای بیرونی به اندرونی باز میشود.
جدارههای غربی و شرقی فضاهایی است که برای خلوت خانواده وجود دارد، یعنی زندگی روزمرهشان. این بهسمت حیاط اندرونی است و در این جدارهها هم باز فضاهایی مثل فضاهای خدماتی را هم داریم. اینجا بخشی از استطبلش است.
اینجا دو اتاق داریم که برداشت شده است و فضاهایی را داریم که رو بهسمت حیاط اندرونی است. یعنی این بخش از بنایی که اینجا هست، خیلی شبیه به بناهایی است که در دورههای بعدی ساخته میشود، یعنی بناهای پهلوی. همینطور بنایی است که در عرض باغ اکستند شده و دیدهای مختلفی دارد؛ اما نمیتوانیم بگوییم بنای بیرونی صرفاً بخشی مربوط به باغ اصلی بوده است. بخشهایی از آن مربوط به فضای حیاط اندرونی بوده است و من فکر میکنم این فضا خیلی جذاب بود.
البته این فضا در باغ بهلگرد جذابتر است. این را قبول دارم. اتفاقاً خیلی از افرادی که در همین باغ مدیر پایگاه یا سمتی دارند میگفتند همواره دلمان میخواست باغ رحیمآباد بهجای اکبریه ثبت جهانی بشود که بهدلیل بنای استانداری شانسش را از دست داد. اما این فضا به نظر من خیلی جالب بود، بهویژه اینکه مرمتهای اخیرش در حاشیۀ جنوبی اتفاق افتاده و جالب است، این فضاها را از حالت مخروبه در آورده. قبلاً وضعش بهمراتب بدتر بود. شاید به همین دلیل است.
کاوه رشیدزاده: دیدش به کوه هم خیلی زیباست.
مریم رضائیپور: بله، دیدش به کوه، البته از این بنا، خیلی زیباست.
کاوه رشیدزاده: در باغ رحیمآباد، در آکس باغ که قرار میگیریم، کمی دزاکسگی وجود دارد. این موضوعی است که در بازدید میدانی دیده میشود. شما در ارائهتان خیلی وارد جزئیات خود باغها نشدید ولی وقتی در خود این محور قرار میگیریم، دزاکسگی کوچکی هست که آن دروازه یا طاقی که وجود دارد، کامل در آکس اصلی قرار نمیگیرد؛ اما، نکتۀ خاصی نبود. من خیلی ممنونم. سؤال دیگری ندارم و از حضار محترم خواهش میکنم سؤالهایشان را بپرسند.
خانم الهه وثوقی پرسیدهاند: ساختمانی قدیمی در جنوب باغ رحیمآباد و خیابان 15 خرداد، پشت پارک، هست. این ساختمان چه کاربریای داشته و آیا مرتبط به باغ بوده است؟
مریم رضائیپور: در عکس هوایی سال 48 هم این بنا را داریم. این بنا همان موقع هم رهاشده بوده است. بنایی رهاشده در جنوب این خیابان احتمالاً. راستش من درمورد این مطالعه نکردم؛ بهخاطر اینکه این فضا الآن جزو فضاهایی است که فکر میکنم حتماً با باغ در ارتباط بوده اما من بهطور مشخص آن را مطالعه نکردم. میدانم بقایای یخچال و مظهرخانه وجود داشته ولی این بنا را مطالعه نکردم.
کاوه رشیدزاده: خانم وثوقی میفرمایند باغی به نام آواز نزدیک روستای آواز هست و فکر میکنم کوشک میانی دارد.
مریم رضائیپور: منظورشان همین بنایی است که من روی تصویر نشان دادم یا جای دیگری است؟
کاوه رشیدزاده: آقای دانا آذرباد پرسیدند که پیشینۀ تقسیماتی به نام کلاته را از چه زمان تا چه زمانی داریم؟
بهجز بیرجند در کجا این تقسیمات را داریم؟ دوم اینکه در تصویری که از خانۀ روستایی در روستای بوشاد نشان دادید منظورتان از حیاط فضای نیمباز در طبقۀ پایین بود یا فضای بستۀ پشت آن؟ ویژگیهای کالبدی و فضایی این فضا که حیاط نامیده شده است، چیست؟
مریم رضائیپور: میدانیم که در خراسان به تعدادی از این روستاها کلاته میگویند. من این را در خراسان رضوی هم شنیدم. در جای دیگر نشنیدم؛ ولی آنچه در بیرجند داریم و مطالعاتی که انجام شده این است که اینها در ابتدا مزرعه بودند. مطالعات دکتر راعی هم این را نشان میدهد که کلاتهها مزرعه بودند؛ مثلاً در کرمان به اینها «دولاب» میگفتند انگار.
در یزد «قلاع کشتخانی» میگفتند. اینها مزارعی بودند که در واقع در دورهای توسعه پیدا میکنند. معمولاً هم در همان زمانی است که ما بیشترین تأثیر آن نظام ارباب و رعیتی را داریم. این بیشترین چه دورهای اتفاق افتاده؟ یعنی تعداد اربابها زیاد شده؟ این را میدانیم که از بعد از انقلاب مشروطه، اربابها بیشتر شدند و احتمالاً این مزارع باید توسعه پیدا میکردند و کلاتهها هم بیشتر شدند. آنچه مسلم است، اینها مربوط به دورۀ قاجار است.
مطالعات نشان میدهد در دورههای قبل از قاجار هم تعدادی مزارع مسکون داشتیم. ولی وقتی اسم کلاته میآید منظورمان همین مزارع است که در واقع از دورهای در زمان قاجار اینها بیشتر و بیشتر شدند. چون به تعداد اربابها اضافه شده است.
اما درمورد خانهای که در تصویر دیدیم، بله؛ فضایی نیمهباز بود که کاملاً حیاط است. زیرا در ورودی آن سرویس بهداشتی قدیمی بود، یکسری انباریهای قدیمی بود و ساختوساز دیگری در جبهههای حیاط نداریم. فقط پلهای داریم که به طبقۀ دوم میرود و اتفاقاً این پلهها خیلی هم صعبالعبور است، در طبقۀ همکفش دو انبار و یک مطبخ داریم. بله، منظورم از حیاط همین بود.
کاوه رشیدزاده: خیلی متشکرم.
نیلوفر رضوی: سلام عرض میکنم. خانم مهندس رضائیپور. خیلی خیلی خوشحالیم که در خدمتتان بودیم. آرزوی ما این بود که از این فرصت استفاده کنیم و امروز حضوری در خدمتتان باشیم. میدانم که فقط آرزوی من هم نبود. تعداد زیادی از دانشجویان بهشدت دورخیز کرده بودند که حضوری خدمت شما باشند و درمورد این موضوع بسیار جذاب با شما گفتوگو کنند که میسر نشد.
نمیدانم من آخرین نفری هستم که سؤالی میپرسم یا آقای دکتر رشیدزاده برنامۀ دیگری در نظر دارند و سؤالات دیگری هم وجود دارد.
کاوه رشیدزاده: ممنون خانم دکتر. من سؤال دیگری ندارم. سؤال دیگری درمورد این برداشتها و نقشهبرداری است که آیا برای سازمان یا ارگان خاصی انجام شده است؟ پروژههای مشابهی انجام شده است؟
نیلوفر رضوی: برای اینکه میخواستم سؤال را فهمیده باشم، آیا منظور از سؤال این است که برای نقاط جغرافیایی دیگر در کل سرزمین ایران؟
کاوه رشیدزاده: بله. منظورشان همین است.
نیلوفر رضوی: خب این خیلی از سؤال بنده دور نیست. پس من هم سؤالم را عرض کنم که خانم مهندس همزمان پاسخ بدهند. احتمالاً سؤالم بیشتر به اسلاید آخر خانم مهندس مربوط است که جمعبندی ویژگیهای باغهایی بود که زحمت کشیدند و قرار دادند. ما بحث جدیای که داشتیم که از اولین جلسات باغخوانی خدمت خانم دکتر اعتضادی آغاز شد و من فکر میکنم هر چه روی آن تأکید کنیم زیاد نباشد.
بحث نقش سرزمینی و سامانی باغها در آبادانی ایران است. قسمت مهمیاش نقش پررنگ این باغها در مدیریت منابع آبی و ابتکار عمل آبادانی است.
الآن چون خانم مهندس بحث کلاتهها و تفاوتش را با قلاع زراعی و دیگر را هم گفتند، خودش بحث خیلی جدیای را در این زمینه آغاز میکند. من فکر میکنم چون در ارائهشان هم به آب قناتها و هم به کشت دیم با روددرههای فصلی اشاره کردند، این هم نکتۀ خیلی مهمی است. گفتم شاید بد نباشد در انتهای جلسه نظر خود ایشان را درمورد نقش مدیریت سرزمینی این باغها بدانیم.
چون چیزی که ما همیشه در جلسات هم تاریخ باغ و هم تاریخ منظر و هم جلسات باغخوانی برایمان مطرح میشد این بود که در گفتوگوی امروزی، آیا این باغها میتوانسته بهمثابۀ پیمانۀ زندگی نشانۀ سلامت زیستمحیطی از یکسو و سلامت مدیریت منابع آبی در این آبادیها محسوب بشود یا خیر. زیرا کشاورزی دیم، گاهی اوقات در احوال نهچندان سالم و ناگوار و قدری سوزناک میتواند ادامه پیدا کند ولی باغ نمیتواند در احوال سوزناک مدیریتی زنده بماند. فکر کردم شاید بد نباشد انتهای این جلسه نظر ایشان را هم در این زمینه بدانیم. اگر سؤالم بخشهای نامربوط دارد عذرخواهی میکنم و باز هم از خانم مهندس تشکر میکنم.
مریم رضائیپور: اختیار دارید. من از شما متشکرم. باعث افتخار است که من در این جلسه در خدمت شما هستم. خانم دکتر به نکتۀ خیلی خوبی اشاره کردید. من یادم رفت راجعبه نقش این باغها در محیط زیست این محدوده صحبت کنم. من گفتم که پوشش گیاهی بهشدت در باغها کم شده و چند نمونه مثال زدم: ازجمله، باغ طوقان را نشان دادم. موردی که در اینجا وجود دارد و باید به آن توجه کرد این است که این باغها در مقایسه با سرزمین پیرامونیشان، یعنی همان کلاتهها بسیار پروسعتاند. کلاتهها بسیار کوچکاند.
زمانی که ما این پوشش گیاهی غنی را داریم، میشود گفت اینها دارند مطلوبیت فضایی و آسایش زیستمحیطی و آن پایداری اکولوژیکی را تأمین میکنند و خردهاقلیمهایی را ایجاد میکردند.
باغ به این پروسعتی با پوشش گیاهی مثلاً متراکم با گیاهان چندلایه در فرم و فلور منطقه نقش بسیار مهمی دارد. در اینکه محیط زیست منطقه چقدر پایدار باشد.
ازطرف دیگر، موضوع آب که به آن اشاره فرمودید، کاملاً همین است، بله. اینها یا حاکم بودند یا در مرتبۀ پایینتر ارباب بودند. در این سرزمین، موضوعات مربوط به ادارۀ آب هم به آنان اختصاص داشت. اینها بودند که باید آب را مدیریت میکردند. هیل در جایی به موضوع مدیریت آب در بیرجند اشاره میکند. این را در بازۀ 1914 تا 1917 میلادی دارد میگوید که آنجا مستقر بوده؛ یعنی سه سال مأموریت داشته است. اینجا، در همین روستای نوفرس، که شبی را در آن میگذراند میگوید ارزش زمین به وسعت آن نیست، بلکه به میزان آبی است که دریافت میکند. این نظام خاصی داشته که بر مدار 24 ساعت بوده است؛ یعنی، واحد زمان پیش میبرده که هر کس در شبانهروز چقدر سهم آب دریافت کند.
نظامی به نام «فنجان» دارند که تقسیمبندیشان است؛ مثلاً، فلان قدر فنجان میشود این شبانهروز و آب متعلق به باغ بهخصوصی بوده است. چه در کلاتهها و چه در جاهایی که روستاهای کامل از قبل وجود داشته است، اینها کسانی به نام میراب داشتند که جایگاه بسیار مهمی در نظام اجتماعی روستا داشتند. میراب امور را زیر نظر مستقیم ارباب یا حاکم اداره میکرده است. علاوهبراینها، کدخدایی هم داشتند که او هم بهنوعی نظارت میکرده است. در واقع، این کلاتهها و روستاها، حاکم، ارباب، و کدخدا داشتند و این نظام آب را میراب، که زیر نظر مستقیم حاکم و کدخدا بوده، اداره میکرده است. شغلی بسیار مهم و جزو مشاغل موروثی است. تقریباً در همهجا همین است و به ارث میرسیده است.
اما در اینجا نظام ویژهای به نام نظام فنجانی بوده که مبتنی بر فنجان، این فنجانها هم بر مدار شبانهروز میچرخیده و تعدادش مشخص بوده است.
ارزش زمینها هم به این بوده که به میزان منابع آب بیشتری دسترس داشته باشند. اینکه فرمودید کاملاً درست است. باغهای بیرجند بهنوعی ادارۀ بخشی از سرزمین را به عهده داشتند. کلاتهها زیرنظر مستقیم اینها بودند، چگونگی تقسیم آب با اینها بود. آن بحث تنگلها، کشاورزی دیم، هم که اشاره فرمودید تمام کشاورزی اینجا دیم نبوده آنها که زمانهایی استفاده میکردند بهعنوان کمکی بوده است.
مثلاً در بهار، میزان بارش بیشتر بوده و از این تنگلها استفاده میکردند که سیل هم جاری نشود. دائمی نبوده و بخش قابل توجهی از کشاورزی اینجا فاریابی یا آبی بوده. بخشی از آن مزارع پیرامونی مبتنی بر کشت دیم بوده که تا جای ممکن از آن استفاده میکردند. بخش عمدۀ نظام آب مبتنی بر قنات است، چه در روستا چه در باغ. در اینجا آنقدر قناتها پرآب بودند که میتوانسته انشعابات متعدد داشته باشد. انشعابات این نبوده که باغ های بیرجند محل تقسیم آب باشد.
باغ و روستا، هر کدام قنات اختصاصی و جداگانه داشتند. علت این تقسیمبندی و پراکنش فضایی متفاوت هم این است. مثلاً میدانیم باغ فین دارد آب چشمۀ فین را پخش میکند. در واقع، بهنوعی «پخشآب» است. جاهایی به نام «لت» هم در کاشان وجود دارد که آب را پخش میکنند.
اما اینجا قناتی اختصاصی برای باغ بوده. یکی دو قنات اختصاصی هم برای روستا بوده. این تفاوت هست و واقعاً این باغها نقش بسیار پررنگی در ادارۀ سرزمین داشتند و از وقتی که ساکنان این باغها رفتند، زوال سکونتگاههای پیرامون هم شروع شده است.
نیلوفر رضوی: تشکر میکنم از خانم مهندس. اگر وقتشان اجازه بدهد، انشاالله که بتوانیم بهزودی در خدمتشان باشیم. بسیار سپاسگزارم.
کاوه رشیدزاده: خیلی ممنون. در ادامۀ این سؤال، سؤالی به ذهنم رسید: از نظر شما در طول تاریخ معاصر، 500 سال گذشته مثلاً، بیشترین زمانی که از توان محیطی این سرزمین استفاده شده که بشود از امکاناتش استفاده کرد، قنات ایجاد کرد، منجر به آبادانی شود، جمعیت زیاد شود، تعداد کلاتهها بیشتر شود، باغهای بیرجند بیشتر شوند، این زمان کی بوده؟ آیا همین اواخر دورۀ قاجار آن زمان است یا ممکن است در دورههای قبلتر هم از توان محیطی استفادههایی کرده بودیم و نمیدانیم؟
مریم رضائیپور: سؤال جالب و ببجاییبود. من میخواهم کمی به عقبتر برگردم. ما همواره بین قشر کشاورز و دهقان با ادارهکنندگان کلان سرزمین، حاکمان، و پادشاه کشمکش و مبارزۀ پنهانی داشتیم. املاک خالصه را از پیش از اسلام داشتیم. زمینهایی داشتیم که متعلق به شخص شاه بود.
این املاک خالصه از دورههای اول اسلامی تا زمان صفوی و ابتدای دورۀ قاجار، وجود دارند و املاکیاند که اتفاقاً کارآمدی زیادی نداشتند.
بهدلیل اینکه ادارۀ آنها با حکومت بود و ادارهشان سخت بود. بنابراین، از دورۀ قاجار، بهویژه از انقلاب مشروطه به بعد، تصمیم بر این میشود که ویلهم فلور به این موضوع اشاره میکند که کشاورزی ما اتفاقاً خلاف آنچه تصور میشود، حداقل تا قبل از قحطی که در زمان احمدشاه اتفاق افتاد کشاورزی خیلی بالنده و پایداری بوده است.
در واقع، میشود گفت آن زمانی که اربابها، یعنی خردهمالکان بیشتر شدند. چون مالکان عمده عمدتاً حاکمان بودند.
اربابها همان خردهمالکانی بودند که، در دورهای بعد از انقلاب مشروطه، «جمعیت بورژوار» را تشکیل میدادند. اینجا است که کشاورزی رونق پیدا میکند و محصولات بیشتر میشود. یعنی از حالت تکمحصولی در میآید.
بازارهای خارجی و صادرات خوبی در این دوران داشتیم. تعدادی از عشایر هم بهدلیل قحطیهایی که در دورهای اتفاق افتاده بود، یکجانشین شدند. اینها هم همان جمعیت کشاورز شدند.
کاری که اینها میکردند عمدتاً دامداری بوده است، کشاورزی نمیکردند؛ اما بعد از انقلاب مشروطه، بازارهای خارجی و کشاورزی پررونق داریم. بله، کاستیهایی هم داشتیم. مثلاً در حملونقل. اصلاً راههای مناسبی نداشتیم. فلور به این موضوعات هم اشاره میکند ولی نمیشود رونق کشاورزی در این دوره را کتمان کرد.
دستکم تا انقلاب روسیه و جنگ جهانی اول مقارن با زمان احمدشاه، ما این را داشتیم. بعد از آن در زمان پهلوی اول هم باز این رونق کشاورزی وجود دارد. بهدلیل اینکه قوانینی برای این حاکمان و حتی کدخداها در این دوره وضع میشود و کشاورزی مقداری نظاممند میشود.
در دورۀ قحطی، در اواخر قاجار و حکومت احمدشاه، رکود و افول داشته است، بله. جنگ جهانی اول و انقلاب روسیه. اینها همه تأثیر گذاشته اما بعد از آن دوباره کیفیت کشاورزی و رونق کشاورزی افزایش پیدا میکند و ما این خردهبورژوارها را داشتیم که روزبهروز داشتند برژوار میشدند. میشود گفت اربابهای مختلفی داشتیم که زمینهای متعددی داشتند و آنها را اداره میکردند. و اینها در اینکه جمعیتی در جایی مستقر شود و سکونت دائم داشته باشد، به شهر نیاید و در حاشیۀ شهر کارهای خدماتی کند دخیل بودند. نمیشود منکر این شد.
کاوه رشیدزاده: خیلی ممنونم. ظاهراً سؤالی بیجواب مانده است: این برداشتها و نقشه برداری برای سازمان یا ارگان خاصی انجام شده و [آیا] پروژههای مشابهی انجام شده است؟
مریم رضائیپور: من مدیر گروه باغهای تاریخی در پژوهشگاه میراث فرهنگی هستم و آنجا کار میکنم. در سال 98 وزارت راه طرحی را به ما پیشنهاد داد: شناسایی بناها و فضاهای واجد ارزش شهر بیرجند (باغهای تاریخی). یعنی گفتند شما روی باغهای تاریخی متمرکز شوید. از آن زمان، ما را بهعنوان مشاور در نظر گرفتند که بیاییم و مطالعه کنیم، نقشهبرداری و نقشههای دقیقی را تهیه کنیم، و نهایتاً کتابی از آن دربیاوریم. ماکت کتاب هم در آمد و ارائه شد.
به وزارت راه و شهرسازی گزارش ارائه شد و پروژۀ خیلی موفقی هم بود. بله، پروژههای مشابه را هم داشتیم اما نه با این وسعت. مثلاً باغهای کرمان و تعدادی از باغهای یزد را نقشهبرداری کردیم، اما به این دقت و وسعت انجام نشده است.
بهخاطر اینکه افرادی، بهعنوان مشاور، میآمدند و برای ما کار میکردند؛ اما در اینجا ما مشاوری برای وزارت راه و شهرسازی بودیم. این ارگان به پژوهشگاه میراث فرهنگی اعتماد کرد و گفت این کار را برای ما انجام بدهید.
کاوه رشیدزاده: خانم مهندس رضائیپور باز هم تشکر فراوان برای ارائۀ عالی پژوهش بینظیری که انجام دادید و ما را از آن بهرهمند کردید. جلسۀ خیلی خوبی بود. ای کاش بهصورت حضوری هم میتوانستیم لایۀ حضوری را در کنار هم داشته باشیم.
شرایط طوری بود که این امکان وجود نداشت. ازقول دوستانمان، برگزارکنندگان این مجموعۀ نشستهای باغخوانی، تشکر میکنم و اگر سؤال دیگری نیست، از حضور دوستان خداحافظی کنیم و جلسه را خاتمه دهیم.
مریم رضائیپور: من هم بهنوبۀ خودم از وقتی که در اختیار من گذاشتید، از اساتید محترم دانشگاه شهید بهشتی، و جناب آقای دکتر رشیدزاده بسیار سپاسگزارم. ممنونم از سؤالات بسیار خوبی که مطرح فرمودید. همینطور از سرکار خانم دکتر رضوی و سایر دوستان که باعث شدند نکاتی که من فراموش کرده بودم، به خاطر بیاورم و اضافه کنم و نکات تکمیلی شود، متشکرم و امیدوارم باز در خدمتتان باشم. من عرضی ندارم و همۀ شما را به خدا میسپارم.
کاوه رشیدزاده: خیلی ممنون و خدا نگهدار. همگی خسته نباشید و سپاس فراوان.
این متن توسط ترنم برقی پیاده سازی و ویرایش شده است.